شاید فردا نوبت ما باشد...
یادداشتی از حسین پرنیا، آهنگساز و نوازنده:
«مسئله من نیستم! مسئله سرکوب، اعدام، زندان و فقر است.»
بازداشت حسین رونقی و اتهاماتی که او درباره آزار و اذیت جنسی و فحاشی جنسی توسط نیروهای یگان ویژه مطرح کرده است، تنها لکهای دیگر بر کارنامه کسانی است که ادعای عدالت دارند. این ماجرا نشان از فرو رفتن هرچه بیشتر سیستم به ورطه سرکوب و توهین به کرامت انسانی دارد.
مسئله یک فرد نیست؛ مسئله، روند سیستماتیکی است که در آن ارزشهای انسانی پایمال و حقوق شهروندان به آسانی زیر چکمههای سرکوب له میشود.
با ادعای امنیت و عدالت، چگونه میتوان چنین رفتارهایی را توجیه کرد؟ آزار جنسی، از غیراخلاقیترین و نابخشودنیترین روشهای سرکوب است و نشان میدهد نهادهای مسئول دیگر به هیچ اصولی پایبند نیستند. این اعمال نهتنها غیرقانونیاند، بلکه گواهی بر فروپاشی اخلاقی و فقدان مشروعیت محسوب میشوند.
چرا باید کسی که صدای اعتراض به فقر، اعدام و سرکوب است، با چنین خشونتی مواجه شود؟ آیا سیستم آنقدر از پاسخگویی ناتوان است که تنها راه بقای خود را در تحقیر و تجاوز به کرامت انسانها میبیند؟
«مسئله من نیستم.» این جمله تکاندهنده است، هم برای جامعهای سرگردان که هنوز حقوق خود را نمیشناسد، و هم برای حکومتی که راه را برای هرگونه نقد و اعتراض بسته است.
این وضعیت دیگر یک هشدار نیست؛ بلکه فاجعهای است در حال وقوع. جامعهای که کرامت انسانها در آن لگدمال شود، نمیتواند پابرجا بماند. به جای سرکوب فعالان عدالتجو و صاحبان اندیشه، باید به پیامهایشان گوش سپرد، زیرا آنها نماینده درد و رنج میلیونها انسان بیصدایند.
وظیفه شهروندان چیست؟ سکوت؟ تماشا؟ یا همصدایی با کسانی که صدایشان برای تغییر بلند شده است؟ هر سکوت، چراغ سبزی برای ادامه این روند است. شاید فردا نوبت ما باشد که کرامتمان زیر پا گذاشته شود.
از اینستاگرام نویسنده https://www.instagram.com/p/DCn0ZdHNtrh/?igsh=MThnZ3IxNnRuOXBjcA==
@Hosseinronaghi
شاید فردا نوبت ما باشد...
«مسئله من نیستم! مسئله سرکوب، اعدام، زندان و فقر است.»
جمهوری اسلامی بايد برود به زباله دان تاريخ!
|