mnourizad به نام خدای آزادی «روز دادرسی نزدیک است.»
فاطمه ملکی ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
پرده اول: روز چهارشنبه ۱۰ بهمن به اوین رفتم؛ پس از یک ماه. ماهی پر از تنش. ملاقات حضوری بود. برگه پذیرش را گرفتم، به سالن بالا رفتم. برگه را به سرباز مراقب دادم، او هم به خانم مراقب داد. منتظر نشستم. همه ملاقات کنندگان رفتند و من ماندم؛ به اعتراض به خانم مراقب گفتم: چرا نام مرا نخواندید؟ گفت: شما برگه پذیرش نداشتید؛ با تعجب رو به سرباز کردم؛ او پذیرفت که برگه را از من گرفته. تماس گرفتند؛ آقای حق جو گفته بودند: منتظر باشند. منتظر ماندم خبری نشد. پایین رفتم؛ دوباره بالا آمدم. بالاخره بعد از مدتی معطلی بیدلیل به سالن ملاقات رفتیم. این بار آقای نوریزاد به انتظار نشسته بودند. حال عمومیشان خوب بود، ولی همچنان سرگیجه و تاری دید داشتند و گفتند: قرار است هفته آینده برای انجام اسکن و ام آر آی اعزام شوند. در باره تابلوهای خطاطی توضیح دادند که باید دریافت میکردیم و ماجراهای مختلف.
کارت تلفن و بانکی ایشان همچنان مسدود است! ورود ایشان را هم به کارگاه معرق ممنوع کرده اند! بگویید: این کارها اگر شکنجه نیست؛ اسمش چیست؟! جالب است که این آقایان؛ اصلا به روی خود نمیآورند که باید زندانیان سیاسی را آزاد کنند و اینقدر آنان را تحت فشار قرار ندهند. آنها باید بدانند روز دادرسی نزدیک است.
پرده دوم: به سالن بالا که رسیدیم با صحنه ای دردناک روبرو شدیم؛ پسر خانم ستوده زخمی، دستها از پشت بسته، خم شده بسوی مادربزرگی که بر روی زمین افتاده و پدربزرگی بر روی صندلی نشسته و نظاره گر است و …. که گزارش آن منتشر شد. از آنجا بیرون آمدیم ولی خانم ستوده را ندیدم، دوباره به داخل برگشتم؛ نبودند. تماس گرفتم پاسخی دریافت نکردم؛ برایشان پیام دادم.
پرده سوم: آقای خندان در اعتصاب، تلفنشان قطع، آسیب مادرشان و زخمی شدن پسرشان و آسیب روحی به خانواده، فقط به خاطر اینکه آقایان میلشان با ملاقات حضوری نبوده و از همه مهم تر؛ لرزه به جان مادری انداختند که هفته ها مانع از دیدار او با همسرش شده اند، آنهم به خاطر نپذیرفتن "حجاب_اجباری".
پرده آخر: پرده ها را ببندیم؛ بیش از این نگوییم. بزودی پرده ها خواهد افتاد و صحنه ها تغییر خواهد کرد. امیدواریم هرچه خیر و صلاح است بر روی صحنه بنمایش در آید.
فاطمه ملکی ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
#محمدنوریزاد #رضاخندان #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #محمد_نوریزاد_آزاد_باید_گردد #FreeNourizad
«روز دادرسی نزدیک است.»
|