Welcome to Online Film Home
Home :: Film News :: Find a Birthday :: Dark version :: Persian Weblog :: Forum :: Contact
  تالار گفتمان بحث آزاد تالار گفتمان بحث آزاد

 خوش آمديد مهمان                                 عضو شويد  وارد شويد جستجو  فهرست اعضای تالار

  تالار
  بحث آزاد

نسخه مناسب چاپ ارسال ج1608;ابيه  ارسال موضوع جديد

موضوع پرستو فروهر درباره‌ي فيلم «آتش جاويد»
فرستنده Erfan_Rezaei در تاريخ 09 آوريل 2023 ساعت 12:23 بعدازظهر  
محل اقامت: Iran   تاريخ عضويت: 09 آوريل 2023   تعداد ارساليها: ۱۸۲   مشاهده ی مشخصات Erfan_Rezaei مشخصات  جستجوی ارساليهای ديگر Erfan_Rezaeiجستجو برويد به صفحه خانگی Erfan_Rezaei سايت نقل قول ارسالی Erfan_Rezaeiنقل قول
يادداشت پرستو فروهر درباره‌ي فيلم «آتش جاويد»، زندگي و مرگ پروانه فروهر

6 آوريل 2023
آسو




✍ هنوز نخستين اکران «آتش جاويد» از بي‌بي‌سي فارسي به پايان نرسيده بود که چند پيام‌ گرفتم. نوشته‌هايي کوتاه حامل همدلي و اشکِ کساني که کيلومترها دورتر از من هم‌زمان فيلم را مي‌ديدند و چون من تابش را نمي‌آوردند. بيشتر پيام‌ها از سوي کساني بود که داغ عزيزي به دل دارند که حکومت کشته است؛ آنان که مي‌دانند با اين‌گونه پيام‌ها چه تسلاي لازمي براي يکديگر مي‌فرستند؛ در مأمن اين ارتباط، نه تنها همدلي بلکه عزم رد و بدل مي‌کنند و موقعيت تحمل را به فاعليت استقامت پيوند مي‌زنند. چند تن از آنان را از نزديک مي‌شناختم. بارها و در گذر سال‌هاي دادخواهي يکديگر را در آغوش گرفته بوديم. حالا از راه دور آغوششان را به رويم باز کرده بودند. اين در آغوشِ يکديگر جا گرفتنِ ما داغ‌داران و دادخواهان، دست يکديگر را فشردن، بوسيدن گونه‌هاي يکديگر که رد اشک بر آنها افتاده، براي من از گرامي‌ترين تجربه‌هاي دادخواهي بوده است، از ناب‌ترين تجلي‌هاي همبستگي انساني. در چنين موقعيتي از همبود، رنج در تن آدمي اندام محترمي مي‌شود که مي‌توان نوازشش کرد و به نوازش ديگري سپرد.

آسمان گر همه باران، همه ابر
ابرها گر همه سيلاب بلا
چه توانند کنند با من و آتش جاويدانم

مستند «آتش جاويد»، که نام خود را از اين سروده‌ي پروانه فروهر گرفته است در سادگي و صميميت از او مي‌گويد. زني پرشور و جسور که در فراز و نشيب سال‌ها هيچ‌گاه از عشق به زندگي و آزادي و ايران، از سرسپردگي به کرامت انساني و راستي و عدالت دست نکشيد، همواره بر ستم و تبعيض شوريد، هر آنچه سختي کشيد نه از پا افتاد، نه از اميد به آينده کوتاه آمد و نه شور زندگي و شادي را وانهاد. تا آن شب مخوف که همراه هم‌رزم و همسرش داريوش، در چنگال قاتلان حکومتي گرفتار شد، مقاومت و تقلا کرد. جان سپرد.

✍ گفتن از چگونگيِ قتل او برايم بيش از حد تصور دشوار بوده است. تا سال‌ها حتي براي نزديک ترين کسانم بازگو نکردم. توان بازگويي نداشتم. تا چند سال پيش که در بيستمين سالگرد قتل سياسي پدر و مادرم متني را در شرح صريحِ کشتن آن دو نوشتم تا شهادتي باشد بر آنچه ديده‌ام و توضيحي بر لزوم روايت اين سهمگين‌ترين واقعيت. در آنجا نوشته‌ام: «جسد چگونگي جان سپردن را بازمي‌نماياند. اما آنجا که انساني به قتل مي‌رسد، جسد نه تنها نمايانگر چگونگي مرگ اوست، که قاتل را هم بازنمايي مي‌کند. راوي عمل و ذهنيت قاتل است و مي‌تواند سويه‌هايي از شرايط اجتماعيِ قتل را نيز بنمايد. پس بايد به جسد نگاه کرد، با تماميِ دشواري و تلخي.» دوستي مي‌گفت او را بايد در خنده‌هاي شيرينش، در آن نگاه رؤيايي‌اش به آنچه دوست داشت به ياد آورد، در زيباييِ نابِ جان او که آدم را سرمست مي‌کرد، در خيال‌پردازي‌ها و شوخي‌هايش. مي‌گفت بايد در رثاي او زندگي را سرود، او را از چنگال مرگ بيرون کشيد. من اما بايد در گفتن از او و زندگي‌اش از مرگش نيز مي‌گفتم.

ادامه در:

https://t.me/NashrAasoo/6994

#عرفان_رضايي از کشته‌شدگان اعتراضات آمل

برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد

ارسال جوابيه  ارسال موضوع جديد


 
جستجو
جستجوی فيلم، کارگردان، بازيگر..:

fa en


سايت های سينمايی!
 

Find a birthday!


پيوندها
 
مجله ۲۴
آدم برفی ها
دیتابیس فارسی فیلم های سینمایی
کافه سينما
سينمای ما
سينمای آزاد
 

اخبار روز ايران

[ Yahoo! News Search ]

Search Yahoo! here
 
 [ Yahoo! ]



options