از ایران تا چچن: سلاحِ زهر
مسمومیت دختران ایرانی یادآور شیوههای روسیه در جنگهای چچن است
ایندیپندنت فارسی آرش عزیزی @arash_tehran یک شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۵ مارس ۲۰۲۳
کارشناسان این احتمال را که مسومیت عامدانه باشد و از طریق نوعی گاز اعصاب ایجاد شده باشد بهسرعت مطرح کردند -
دخترانی مدرسهای مسموم میشوند و از علائمی همچون خفگی و سردرد شکایت میکنند. مقامهای پزشکی بهسرعت خبر از احتمال خرابکاری عامدانه میدهند. این اتفاق در میان بحرانهای سیاسی رخ میدهد و باعث میشود سوظنها درباره سویههای سیاسی ماجرا بالا بگیرد. حکومت سعی میکند بهسرعت اوضاع را آرام کند و پس از مدتی بالاخره مدعی میشود «هیستری عمومی» در کار بوده است. کارشناسان مخالفت میکنند.
این جملهها را میتوانیم در مورد رویدادهای امروز ایران بنویسیم. اما در واقع، شرح رویدادهای دسامبر سال ۲۰۰۵ در چِچن است؛ گوشهای مرموز از تاریخ جنگهای چچن و روسیه که در میان هیاهوی وقایع گم شده و کمتر به خاطر آورده میشود.
عرفان ثابتی، دانشور ایرانی مقیم بریتانیا، اما در پی وقایع اخیر ایران به یاد آن روزهای چچن افتاد و ضمن انتشار رشتهتوئیتی در مورد ماجراهای آن سال نوشت: «بعید نیست که روسیه با صدور «فناوری سرکوب» به جمهوری اسلامی چنین روشهایی را به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ج.ا آموخته باشد.»
دختر سیزده ساله، جنگ چندین ساله
ماجرای مسمومیتها از روز هفت دسامبر ۲۰۰۵ شروع شد. وقتی که دختر ۱۳ سالهای به نام تایسا مینکائيلووا که شاگرد مدرسهای در روستای استاروگلادووسک در شمال شرقی منطقه چچن بود دچار عوارضی توضیحناپذیر شد: خفگی، گرفتن ماهیچهها، سردرد شدید و احساس کرخت بودن اندام. والدین دخترک را بهسرعت به اولین شهر بزرگ آن نزدیکی، قزلیار واقع در داغستان، رساندند. دختر بستری شد و علائمش اما رو به وخامت گذاشتند. دو روز بعد، دو نفر از همان دبیرستان به بیمارستانی در گروزنی، مرکز چچن، برده شدند و علائم مشابهی گزارش شد. هر روز که میگذشت، موارد مشابه در شمال شرق چچن افزایش مییافتند.
اوج بستری شدنها در روز ۱۶ دسامبر صورت گرفت. در آن روز ۱۹ کودک و سه بزرگسال را از همان روستا به بیمارستان شلکووسک بردند. پزشکها خبر از چندین مورد بیهوشی، حالت کماتوز، غش، ضعف، فراموشی، خفگی، کرخت بودن اندام و تب و لرز دادند.
حتی در حالت معمولی هم چنین شیوع گستردهای باعث نگرانی میشد. اما چچن در آن روزها سالها بود که «حالت معمولی» به خود ندیده بود. این منطقه مسلماننشین در پی سقوط شوروی در سال ۱۹۹۱ صحنه برپا شدن جمهوری مستقلی شده بود که در جنگی خونین بر دولت مرکزی فدراسیون روسیه پیروز شد تا دولت بوریس یلتسین در پی امضای توافق مسکو با اصلان مقصدوف در سال ۱۹۹۷ پایان جنگ را اعلام کند و خودمختاری چچنها را بپذیرد. اما طولی نکشید که دولت روسیه دوباره به چچن یورش برد و تحت رئیسجمهور جدید خود، ولادیمیر پوتین، موفق شد «جمهوری چچن ایچکریا» را سرنگون کند و گروزنی را باز پس بگیرد.
جنگ خونین بین دولت روسیه و نیروهای چچن اما ادامه پیدا کرد و در پی حملات یازده سپتامبر پوتین آموخت که چگونه عملیات دولتش در چچن را «عملیات ضدتروریستی» نام دهد و اینگونه برای آنها مقبولیت جهانی بخرد. در چنین فضایی، طبیعتا نگاه جهان به چچنها بود. دیری نپایید که مسمومیتهای پیدرپی نیز به گوش رسانهها رسید.
در اواخر دسامبر بود که برخی رسانههای جهانی گزارشهایی در این مورد کار کردند و خبر از مسموم شدن حداقل ۷۰ نفر دادند. دستور مقامها به تعطیلی مدارس نیز تیتر بسیاری رسانهها شد.
این احتمال که مسمومیت عامدانه باشد و از طریق نوعی گاز اعصاب ایجاد شده باشد به سرعت توسط کارشناسان مطرح شد. برخی مقامهای ارشد منطقه با رسانهها صحبت کردند و مسمومیت دهها کودک، معلم و مددکار را تایید کردند؛ از جمله معاون وزیر بهداشت چچن و پزشک ارشد مرکز امور اضطراری این وزارتخانه.
اما کمیسیون دولتی که برای تحقیق برپا شده بود و از حمایت مسکو برخوردار بود به سرعت وارد عمل شد و نتیجهای غریب اعلام کرد. گزارش این کمیسیون مدعی شد که اصلا مسمومیتی در کار نیست و با «هیستری عمومی» طرفیم که احتمال دارد به خاطر فشار شرایط جنگی بوده باشد.
برخیها به سرعت یاد رویدادهای سرزمینهای فلسطینی در سال ۱۹۸۳ افتادند: در مارس و آوریل آن سال بود که دهها دختر نوجوان فلسطینی در کرانه غربی خبر از غش کردن و سرگیجه خود دادند و در شرایط اشغال و جنگ این طبعا باعث حرف و حدیثهای بسیاری شد.
در آن ماجرا نزدیک هزار نفر زندانی شده بودند که حتی برخی سربازان زن اسرائیلی نیز در میانشان بود و بازار تهمت و توطئه بین اسرائیلیها و فلسطینیها بالا گرفت. اما این نظریه که اصلا چیزی به نام «هیستری دستهجمعی» وجود داشته باشد همان موقع هم زیر سوال رفته بود.
مازپا وارد میشود
ماجرای چچن میتوانست در میان هیاهوی جنگ دوم چچن فراموش شود اما در آن روزها روزنامهنگاری در این منطقه فعالیت داشت که موی دماغ مقامها بود و توجهش به این مساله باعث مطرح شدن بیش از پیش آن شد: آنا استپانووا پولیتکوفسکایا معروف به «مازپا»، روزنامهنگار و کنشگری که با انتشار خستگیناپذیر مقالاتش در روزنامه «نووایا گازتا» به شهروندان روسیه و جهان این امکان را داده بود تا جنگ را از نزدیک دنبال کنند.
Credit Natalia KOLESNIKOVA / AFP
مازپا متولد سال ۱۹۵۸ در نیویورک بود و والدینش در آن زمان دیپلمات شوروی در سازمان ملل بودند. او جزو آخرین نسلهایی بود که در دانشگاههای زمان شوروی درس خوانده بودند و از همان زمان شوروی در دهه ۱۹۸۰ در روزنامه «ایزوستیا» کار کرده بود و حالا اما در روسیه پساشوروی برای آزادی بیان و حقوق بشر میکوشید.
مطرح شدن ماجرا توسط خانم پولیتکوفسکایا بهويژه از این زاویه حائز اهمیت بود که خود او طعم سلاحهای پنهانی پوتین را چشیده بود؛ آن هم به معنای واقعی کلمه. اقدامات او در چچن طبعا به مذاق پوتین خوش نیامده بود و از ترفندهای متعددی علیه او استفاده شده بود: از تهدید به تجاوز جنسی تا تیرباران تقلبی توسط ارتش در چچن. اما اوج این اقدامات را در سپتامبر ۲۰۰۴ دیدیم.
وقتی «ریاض الصالحین»، یکی از گروههای تروریستی چچن، دست به حصر مدرسهای در شهر بسلان در اوستیای شمالی زد، مازپا کوشید از طریق روابط خود با رهبران نیروهای چچن (مثل شخص اصلان مقصدوف) نقش میانجی را بازی کند. همین بود که سوار پرواز مسکو تا روستوف شد تا از آنجا به سرعت عازم بسلان شود. اما هواپیما هنوز به روستوف نرسیده بود که او بیهوش شد و تحقیقات بعدی نشان داد که مسمومش کردهاند.
حالا یک سال و اندی بعد، آنای مسموم خبر از مسمومیت گسترده دختران چچن میداد. او در مقالهای به نام «زهری در هوا» که به روسی در «نوایا گازتا» و به انگلیسی در «گاردینِ» لندن چاپ شد نوشت: «در ۱۲ سال گذشته آنهایی که در چچن کار و زندگی میکنند میدانند که نیروهای فدرال مشغول محک زدن انواع جدید تسلیحاتند. داستان آن چه در منطقه شلکووسک صورت گرفت چیزی نیست مگر بزرگترین نمونه از همین ماجرا.»
مازپا بهمثابه روزنامهنگاری حاذق نیامده بود تا تنها نظرات و حدسهای خودش را بیان کند و با چهرههای پرشماری در همان منطقه گفتگو کرده بود. مثلا واها داردایویچ احسلایف، پزشک ارشد بیمارستان استاروگلادووسک، که گفته بود: «ما پزشکانی هستیم که از ابتدای کار با این قربانیان بودیم و تشخیص خود را هم عوض نمیکنیم — مسمومیت با منشا نامعلوم. چطور چنین چیزی میتواند هیستری یا روانپریشی تودهای باشد؟»
بیشتر بخوانید
تایید ابعاد «مشکوک و امنیتی» مسمومیت سریالی «دانشآموزان دختر» در مدارس قم خشم مردم از حمله به مدارس؛ وزیر کشور از پیدا شدن «نمونههای مشکوک» خبر داد تکرار مسمومیت دانش آموزان دختر در بروجرد
دکتر احسلایف تاکید کرد: «به نظرم اگر این روانپریشی تودهای بود که بر اساس شایعه و رسانه به راه افتاد اولین واکنش باید از هشتاد و اندی بیمار اسکیزوفرنی و بیماران غشی بسیار منطقه میآمد. اما آنها چنین واکنشی نداشتند. ما چک کردیم. به نظرم در مدارس قربانیان گازی سمی به کار برده شده. اما اوضاع سیاسی چنین است که باید انکار شود. ما نمیدانیم این گاز چه بود. منابع دستیابی به آنرا هم نداریم.»
گزارش دقیق پولیتکوفسکایا ماجرا را قدم به قدم دنبال کرد و نشان داد که باور عمومی این است که ماجرا از توالت زنانه مدرسه روستای استارووگلادووسک آغاز شده است. این گزارش نشان داد که چطور دعاوی رسمی در مورد «هیستری عمومی» بودن ماجر، تنها پس از چند هفته آغاز شده بودند؛ بهخصوص پس از آنکه رئیس اداره بهداشت عمومی روسیه به چچن آمد و آلو آلهانوف، رئیس جمهوری چچن، به مسکو رفت و شخصا گزارش «هیستری عمومی» را نزد پوتین تایید کرد و بودجه کلانی از دولت مرکزی تحویل گرفت.
خاموشی افشاگر
پولیتکوفسکایا نه در این مورد کوتاه میآمد و نه دست از پوشش سایر رویدادهای جنگ چچن برمیداشت؛ جنگی که روسیه با وجود حضور دهها هزار سرباز حتی حاضر نبود به آن «جنگ» بگوید.
کتابی که آنا در سال ۲۰۰۴ با عنوان «روسیه پوتین» به زبان انگلیسی منتشر کرد به زودی به یکی از مهمترین منابع در مورد برآمدن مردی بدل شد که این روزنامهنگار از اولین چهرههایی بود که در موردش هشدار میداد؛ آن هم در زمانی که رئیسجمهوری آمریکا، جرج دبلیو بوش، در دیدار با پوتین هنوز از او با لحنی تمجیدآمیز یاد میکرد. بعلاوه گزارشهای کوبنده آنا در مورد چچن در قالب چند کتاب منتشر شده بودند و باعث توجه بیشتر جهانیان به این تخاصم شدند.
افشاگریهای پولیتکوفسکایا اما برای صاحبان قدرت گران بود و او در ۷ اکتبر ۲۰۰۶ در آسانسور مجتمع آپارتمانی که درآن زندگی میکرد به قتل رسانده شد. قریب هشت سال طول کشید تا پنج مرد را بابت قتلش محکوم کنند؛ با اینکه سه نفر از آنها پیش از این در محاکمهای تبرئه شده بودند. اما هرگز جزئیات کسی که دستور قتل او را داده بود روشن نشد.
اما در سالهایی که در پی آمده، هم ضدیت پوتین با روزنامهنگاریِ حقیقتگو بیشتر آشکار شده و هم حقانیت آنا. جواز انتشار «نووایا گازتا» توسط حکومت پوتین لغو شده اما دیمیتری موراتوف، دبیر آن که مسئول انتشار کارهای آنا هم بود، در سال ۲۰۲۱ جایزه نوبل صلح را از آن خود کرد.
جیمز استرانگ، کارگردان بریتانیایی، فیلمی با عنوان «آنا» در مورد زندگی این روزنامهنگار ساخته است که در آن ماکسین پیک انگلیسی نقشش را بازی میکند. انتظار میرود این فیلم امسال به نمایش در بیاید و باعث آشنایی نسلی جدید با این روزنامهنگار خستگیناپذیر شود.
در این سالها، صداهای بسیار دیگری به جرم مقابله با حکومت پوتین توسط او یا خاموش شدهاند یا تا پای مرگ رفتهاند؛ از الکسی ناوالنی، رهبر مخالفین تا الکساندر لیتویننکو، نیروی سابق کا گ ب که در مخالفت با پوتین به بریتانیا پناه جسته بود. ناوالنی زنده ماند و پس از مداوا در آلمان به روسیه بازگشت تا امروز زندانی حکومت پوتین باشد. لیتویننکو اما کشته شد. در هر دوی این موارد اما از یک شیوه برای سوءقصد علیه جان ناوالنی و لیتویننکو استفاده شده بود: مسمومیت؛ سلاح زهر برای خاموشی مخالفین.
غزاله چلاوی، قربانی جنایت ج. اسلامی
|