یادداشت وارده: در دفاع از نامه بهاره هدایت
#V 119 از کانال تلگرام مجمع دیوانگان
نویسنده مهمان: نامه بهاره هدایت از داخل زندان تعبیری از آن شعر سایه داشت که میگفت «آبی که برآسود زمینش بخورد زود / دریا شود آن رود که پیوسته روان است». اما دریغا از تئوریپردازان روی کاغذ که به تعبیری این بار از حافظ کار و بارشان شده «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین» که کماکان منتظرند و امیدوار به کورسویی و نشانهای هر چند کوچک از حکومت، آن هم برای اصلاحاتی حداقلی. مشکل اصلی البته اینجاست که این امیدواران به اصلاح، حجم عظیم مشکلات را میدانند و احاله به محال میدهند. تجربهی بارها ثابتشده را دوباره نسخه پیچی میکنند و از خلق به ستوه آمده توقع صبر و انتظار دارند و بسان پیرمردی فقط آه و ناله سر میدهند و انذار به حکومتی که هیچ علاقهای نه به خودشان دارد و نه به راهکارهایشان.
بهاره هدایت به زعم من با این نامه «مانیفست» جنبش مهسا را تدوین کرد. هر کسی دل در گرو این جنبش دارد خواستههایش را در این نامه متبلور دید. نامه دلالت بر اصل مهمی داشت و آن اینکه «عمل» در مقام غلبه بر ترس و تردید البته در کنار عقلانیت، راه خودش را پیدا خواهد کرد. بهتر است بگویم «عمل شجاعانه». سالها به بهانههای متعدد که زبان مشترک حکومت و اصلاحطلبان شده بود، مردم را از خشونتهای فزاینده، تجزيه، ویرانی و هزار واژه خوفناک دیگر می ترساندند و بدتر از آن نتیجهای بود که میگرفتند: تقليل سیاستورزی به انتخابات صندوقمحور. تو گویی هیچ عرصه دیگری برای سیاستورزی وجود ندارد که خروجیاش عملا «بی عملی» بود یا چشم انتظار حکومت ماندن.
این نامه در ساحتی دیگر نیز در مقام پاسخ است. جنبش مهسا را به الفاظِ متعدد تخفیف و تحریف میکردند: مثلا آن را جنبشی غیرسیاسی نامیدند که نمیداند چه میخواهد. شعارهایش متعدد و بعضاً متناقض است. نرم نرمک اما چهرههای سیاسی به این جنبش ورود کردند که هم تجربه سیاسی دارند و هم توان چانهزنی و گفتگو و هم به نوعی تدوینگر خواستهها و اهداف. بهاره هدایت را میتوان به عنوان تجلی شعار اصلی جنبش یعنی «زن، زندگی، آزادی» یکی از نمایندگان سیاسی جنبش درنظر گرفت. چهرههای دیگری در داخل و خارج هم هستند که در ادامه مسیر احتمالا قابلیت نمایندگی را پیدا خواهند کرد.
یکی از بخشهای قابل توجه نامه انتقاد به میرحسین موسوی بود. همان بخشی که صدای عدهای که ژست سیاست سکوت گرفته بودند را هم دوباره درآورد. زندان و حصر قیدی شده بود برای ناجوانمردانه جلوهدادن نقد محصورین و دربندان. نظر بعضیها این بود که چون ميرحسين در حصر است نقد او جوانمردانه نیست. هر چند خود زمانی در صف و ستاد او فعالیت میکردند اما مزورانه از او عبور کردند. عبور از میرحسین را جوانمردانه و نقد او را ناجوانمردانه جا می زدند.
نقد خود امریست اخلاقی. امریست جهت اصلاح و بهبود. چه در زندان و چه خارج از زندان. میتوان مواضع سیاسی میرحسین را نقد کرد اما به پاس سالها استقامت و پایداری در مواضع و همراهی با مردم به نشانه احترام به او کلاه از سر برداشت. نقد بهاره با اینکه احتمالا حدس میزد آماج حملات دوستان سابق و فعلیاش قرار خواهد گرفت از این منظر شجاعانه بود. اما شجاعت اصلی همان موضعگیری صریحش بود که این حکومت باید برود. در بند دژخیم سنگدل بودن و چنین موضعی اتخاذ کردن رساندن شجاعت به سرحدات خودش است. نامه بیانیه گونه بهاره به زعم من در تراز این جنبش بود که هم نقد گذشته بود و هم رو به سوی آینده داشت. آینده ای که با عبور از گذشته قابل تحقق است. بعضی از نقدهایی که به نامه بهاره شد از منظر همین عبور بود. مواضع او در انتخابات ۸۸ را برجسته کردند و بیانیههای میرحسین را مجددا بازخوانی کردند تا یادآور شوند که میرحسین هيچگاه از انقلاب ۵۷ عبور نکرد که با «جان بیدار»ش به مردم پشت کرده باشد. این نحوه مواجهه با مواضع افراد دقیقا مشابه کسانی است که با لفظ فحش گونه «تجدیدنظر طلب» اصلاح طلبان را مواخذه میکنند. قرار نیست در روند ۱۳ ساله حوادث از سال ۸۸ تا ۱۴۰۱ در بر همان پاشنه ۸۸ بچرخد. مگر میشود دی ۹۶، آبان ۹۸، فاجعه هواپیمای اوکراینی را دید و در ۸۸ ماند؟
حکومت بطور کامل مسیر اصلاحطلبی مسالمتآمیز را مسدود کرد و تمام تلاشش را برای به بند کشیدن آزادی بکار گرفت اما ندانست که پرچم آزادیخواهی در این کشور روی زمین نخواهد ماند. نسلی که حکومت خیالش از بابت سیاسی نبودنش راحت بود به قولِ بهاره شد نسل پاکبازی که پرچم را به دست گرفت.
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
دنیا_فرهادی قربانی جنايت خامنه ای
|