سه سناریو برای ایران، در فردای جنگ جهانی سوم!
#A 377
✍️ آرمان امیری @armanparian - اجماع نظر قابل قبولی وجود دارد که نقطهی عطف تاریخ نوگرایی ایرانیان را در جنگهای ایران و روس جستجو میکنند. نکتهی عجیب و ویژهای هم نیست. در تاریخ اکثر کشورهای جهان، جنگها همیشه نقاط عطف تعیینکنندهای بوده و هستند. حتی پس از جنگهای ایران و روسیه هم باقی نقاط عطف تاریخ معاصر ما به جدالهای بینالمللی پیوند خورده است. آسیبشناسی انقلاب مشروطه بدون لحاظ کردن عامل تعیین کنندهای همچون جنگ جهانی اول بیمعنا و ابتر است. سقوط دولت رضاشاه با اشغال ایران در جریان جنگ دوم محقق شد و رد پای جنگ سرد در حوادثی چون کودتای۳۲ و انقلاب ۵۷ کاملا آشکار است.
با چنین تاریخچهای، جای شگفتی است که چطور تحول بزرگی همچون جنگ اوکراین در تحلیلها و چشماندازهای بخش بزرگی از نیروهای سیاسی کشور هیچ دگرگونی بنیادینی ایجاد نکرده است. نهایت مباحثی که تا این لحظه شاهدش بودهایم توجه تحلیلگران به نقشآفرینی یا کارشکنی روسیه در مذاکرات برجام خلاصه شده که تنها میتواند نشانگر نگریستن به جهان از دریچهی تنگ یک نگاه کوتهبینانه باشد.
از زاویهی نگاه جهانی، مقاومت خیرهکننده و غیرقابل پیشبینی اوکراینیها، خیلی زود معادلات جنگ را تغییر داد. ترس و دغدغهی کوتاه مدت اروپا و غرب از سقوط قریبالوقوع اوکراین، خیلی زود جای خودش را به چشمانداز یک جنگ بسیار بزرگ اما طولانی و فرسایشی داد. جنگی که تحلیلگران و حتی رهبران جهان غرب آشکارا از آن با عنوان «جنگ جهانی سوم» یاد میکنند و اغلب برای آن هیچ پایانی متصور نیستند مگر با شکست کامل روسیه و سقوط قطعی پوتین. (چه به صورت مرگ شخصی و چه به صورت حذف از عرصهی سیاسی)
در مسیر این هدف دشوار، قطعا فشارهای اقتصادی بزرگترین ابزار و در عین حال، بزرگترین چالش پیش روی کشورهای اروپایی است. فشارهایی که با افزایش هزینهی سوخت در اروپا از همین حالا آغاز شده و با فرارسیدن زمستان جدیتر هم خواهد شد. این یعنی غربیهایی که طی یک دههی گذشته علاقهی خود به مداخله یا حضور در خاورمیانه را از دست داده بودند، با وقوع جنگ و تهدید اروپا، بار دیگر به امنیت انرژی در خاورمیانه توجه ویژهای نشان خواهند داد و در این پازل، نه تنها نفت ایران، بلکه اثرگذاری رژیم حاکم بر اوضاع منطقه دوباره به یکی از صورت مسالههای حیاتی برای جهان غرب بدل شده است. صورت مسالهای که من گمان میکنم غرب در پاسخ به آن با سه سناریو مواجه است:
سناریوی نخست، مطلوبترین و کمهزینهترین گزینه است: احیای برجام، به معنای آنکه نظام حاضر تمامی نقشههای منطقهای خود را متوقف کند تا هم نفت ایران به بازار جهانی باز گردد و هم اخلال در امنیت باقی کشورهای نفتخیز منطقه منتفی شود.
سناریوی دوم، بازگشت پروژهی تغییر رژیم به دستور کار غرب است. سناریویی که در آن یک نیروی قابل اعتماد برای غرب، به کمک اعتراضات داخلی و البته حمایتهای بینالمللی بتواند رژیم حاکم را سرنگون کند. در این سناریو، تمامیت ارضی ایران و امنیت نسبی در ایران و منطقه به یکی از مطلوبیتهای طرف غربی بدل میشود، چرا که بدون تحمل هیچ هزینه یا دغدغهای بابت امنیت در منطقه میتواند از تقویت پشتوانهی اقتصادی جنگ اطمینان حاصل کند. تقویت این سناریو احتمالا به معنای پررنگ شدن نقش شاهزادهی پهلوی در آیندهی نزدیک است.
سناریوی سوم که تلخترین و پرهزینهترین سناریو برای تمامی طرفهای درگیر است، به وضعیت اشغال کشور در پی جنگهای جهانی پیشین شباهت دارد. وقتی رژیم حاکم و نیروهای سیاسی یک کشور اینقدر کوتهبین و ناکارآمد باشند، بعید نیست که ماشین قدرتمند جنگ با زور سرنیزه از کشور شما «پل پیروزی» بسازد.
به شخصه از سناریوی نخست به کلی ناامید هستم و آن را تا سرحد تبدیل رژیم تمامیتخواه فعلی به یک دولت دموکراتیک ملی غیرممکن میدانم. سناریوی سوم دردآور و هولناک است؛ به ویژه که در این سناریو، اگر غربیها ناچار باشند مستقیم وارد خاک ایران شوند، نه تنها تامین امنیت و تثبیت تمامیت ارضی ایران دیگر برایشان یک مطلوبیت نیست، بلکه احتمالا به یک دردسر بزرگ بدل خواهد شد که برای حل آن به گزینهی «تجزیه» فکر خواهند کرد.
در میان این سه گزینه، سناریوی دوم قطعا قابل توجه ویژه است. البته همچنان نمیتوان این دستهبندی را قطعی قلمداد کرد. شاید نیروهای دیگر بتوانند گزینههای جدیدی هم به این فهرست اضافه کنند، اما به شخصه گمان میکنم تا اطلاع ثانوی، هیچ تحلیل یا طرح سیاسی دیگری که نتواند معادلات کشور ما را در دل پازل بسیار بزرگتر جنگ جهانی سوم تحلیل کند به کلی فاقد ارزش است.
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
https://t.me/divanesara/1531
مارال
|