سه يادداشت به بهانه نقد سعيد حجاريان بر ايده «اصلاحات ساختاري»
يادداشت سوم: ول کنيد آقايان
آرمان اميري @armanparian
در دو يادداشت قبلي، (يادداشت اول - يادداشت دوم) نقدهايي از وجوه حقوقي و سپس سياسي به جديدترين يادداشت آقاي حجاريان وارد کردم و البته به تناسب ورود به بحث دو نفر از بزرگان جريان اصلاحات، به چهارچوب منطق و گفتمان اين عزيزان پايبند باقي ماندم. اين يادداشت سوم اما، بيرون از دايره گفتماني جريان اصلاحات و به نوعي حرف دل خودم خواهد بود؛ با درک و شناختي که از فضاي جديد پسا98 پيدا کردهام و آن را نيازمند گفتماني به کلي متفاوت از گفتمان محافظهکار، فرسوده و ناتوانمانده اصلاحطلبي دوم خردادي ميدانم.
گفتمان جايگزين البته هنوز شکل نگرفته؛ قوام نيافته، نخبگان خودش و در نتيجه چهارچوبها و چشماندازهاي خودش را پيدا نکرده؛ اما جوانههاي آشکار آن نه تنها در کف خيابان، بلکه به صورتي پراکنده، در مجموعهاي از يادداشتها، نقدها، مقالات و حتي آثار هنري به چشم ميخورد و حتي در «فرم» بيان خود نيز نيازمند زباني به کلي متفاوت از ادبيات بوروکراتيکشده دو دهه گذشته است. من تلاش ميکنم سهم خودم را به اندازه يک شهروند در همين فرم و زبان ايفا کنم:
در يادداشت جناب حجاريان، حرفها از هزار و يک دهليز ميروند و بر ميگردند تا برسند همان ميثاق هويتي و غيرقابل تغيير اصلاحطلبان فعلي: همه راهها به انتخابات (اين بار مجلس خبرگان) ختم ميشود!
پرسش من هم از آقاي حجاريان از همينجا آغاز ميشود: ما که از دور هم شايد دستي بر آتش نداشتيم، بالاخره دوزاريمان افتاد، شما جدي جدي هنوز به عمق ژرفاي پديده شگفتانگيز «آخوند» پي نبردهايد؟ يا شايد قصد شوخي داريد که باور بفرماييد مزاح بيمسما و نچسبي است!
نه کمدي و نه تراژدي، هيچ کدام براي توصيف وضعيت پيوند زدن مفاهيم برآمده از دل مطالعات «ماکس وبر» با دستپروردگان دروس «بول و خلا»ي حوزه کفايت نميکند. يعني سوداي گذار به مشروعيت بوروکراتيک و حسرت تداوم پاتريمونياليسم را داشته باشيم و نسخه «مدنيت رشنال» را بر شانه موجوداتي سوار کنيم که تمام هنرشان اختراع ماشين زمان براي پرتاب کردن يک ملت بزرگ به دوران ماقبل مدنيت بوده است! نميدانم که نقش ناطقان فوکل کراواتي که با ادا و اطوار و ادعا پشت تريبون تحقق روياي «ايرانشهري» را به تداوم سنت حوزه علميه قم پيوند ميزنند در چنين مضحکهاي چقدر موثر بوده است؛ اما اگر هم تاثيري داشته، يادآور آن حکايت ملا نصرالدين است که اول به شوخي داد ميزد فلانجا نذري ميدهند، بعد که خلايق دويدند، خودش هم شک کرد که نکند واقعا بدهند! شروع کرد به دويدن.
البته که نبايد بيانصافي کرد. جراحي کردن و تخطئه تجربه دو دهه گذشته کشور به سود هيچ کس نيست. يک ملتي مجبور شده با گوريل شطرنج بازي کند؛ تا جايي که توانسته سعي کرده هندوانه زير بغل گله گوريلها بگذارد، آش را هم اينقدر شور کرديم که اگر يکي از حضرات معمم به دروازههاي بديهيات انساني نزديک ميشد در سطح «استاد عاليقدر آکادمي» ارتقايش ميداديم و وقتي شيخ بزرگوار و هميشه خندان سطح مفهوم «جامعه مدني» را تا «مدينه النبي» تقليل داد با گفتن «انشالله گربه است» نديده گرفتيم، اما خب نشد قربان! نرفت ميخ آهنين در سنگ و حضرات دوباره به تنظيمات کارخانه برگشتند.
حالا شما واقعا داريد در مقالات تحليلي خود دعوت مردم به انتخابات خبرگان را به عنوان يک گزينه مطرح ميکنيد؟ آن نقل قول منصوب به «ماري آنتوانت» که «اگر مردم نان ندارند، بروند کيک بخورند» به مراتب موجهتر و پذيرفتهتر از اين نسخههاي شگفتانگيزي است که بعد از چهار دهه خفتي که به اين مردم و اين کشور وارد شده به عنوان نسخه اصلاح و درمان تجويز ميکنيد. آن هم درست در شرايطي که حضرات در توحش و بدويت و ارتجاع وارد رقابتي دوشادوش با همتاي افغانستاني شدهاند.
شايد تنها پاسخ درخور به چنين اظهاراتي که به اسم «تحليلهاي واقعبينانه از وضعيت قواي سياسي» روانه ميکنيد آن باشد که دعوت کنيم تشريف بياوريد، به اتفاق يک قدمي در خيابانهاي شهر بزنيم؛ ايده توسل مجدد به فقهاي معمم را براي نجات ملت کف خيابان مطرح کنيد و نتيجه را ملموس و عيني دريافت کنيد؛ اما محض رعايت سلامتي شما که بيشک هنوز براي ما عزيز است درخواست ميکنم: شما را به هرآنچه مقدس ميدانيد بس کنيد؛ ملتي را به چنين خفتي کشانديد، ديگر از خير نمک پاشيدن به زخمهايش دست برداريد. بليّهي شوم اين حکومت جهل و جنايت و ارتجاع را که بر ما حاکم کرديد، اگر قصد و ارادهاي براي هيهات و تبري نداريد و اگر کمکي براي جبران مافات از دستتان بر نميآيد، دست کم قوز بالاقوز نشويد و اجازه بدهيد نسلهاي جديد خودشان براي بازسازي اين ويرانهسرايي که به ميراث گذاشتهايد فکري کنند.
https://t.me/divanesara/1488
کانال «مجمع ديوانگان» @DivaneSara اينستاگرام «مجمع ديوانگان»
سه يادداشت به بهانه نقد سعيد حجاريان بر ايده «اصلاحات ساختاري»
يادداشت سوم: ول کنيد آقايان
|