فرستنده arman در تاريخ
29 آوريل 2021 ساعت 11:56 قبل ازظهر
- ويرايشگر تالار محل اقامت: Denmark تاريخ عضويت: 18 آگوست 2004 تعداد ارساليها: 375 مشخصات جستجو نقل قول
اگر راست ميگوييد اين را "علاج" کنيد!
اگر راست ميگوييد اين را "علاج" کنيد!
از كانال تلگرام احمد زيدآبادي
شبکههاي تلويزيوني فارسي زبان خارج از کشور براي جمهوري اسلامي دردسر بزرگي شدهاند. اين موضوع در ادبيات به شدت خشمگينانۀ حسن روحاني نسبت به انتشار فايل مصاحبۀ ظريف در تلويزيون ايران اينترنشنال به وضوح نمايان شد.
واقعيت اين است که شبکۀ ايران اينترنشنال، سياستها و عملکرد کليت نظام جمهوري اسلامي را هدف بمباران خبري و تحليلي شبانه روزي قرار ميدهد، سبکِ کاري که مخالفان، منتقدان و طرفداراني در بين نيروهاي مختلف اجتماعي دارد.
در اينجا بحث بر سر پرسشهايي از قبيل اينکه وظيفۀ رسانه دقيقاً چيست؟ رسانۀ حرفهاي چه مشخصات و ويژگيهايي دارد؟ منبع تأمين مالي رسانه چه تأثيري بر جهتگيري خبري آن ميگذارد؟ بيطرفي در امر اطلاعرساني تا چه اندازه امکانپذير و ادعاي آن تا چه ميزان محلِ اعتناست؟ و.... مشکلي را حل نمکند چرا که رسانه از جنس امور تفهمي است و فقط به ميزان محدودي آن هم عمدتاً در بارۀ معيارهاي صحت و اعتبار "خبر" ميتوان ضوابط و قواعدي اجماعي براي توليدات آن تعريف کرد.
در واقع مسئلۀ اصلي اين است که چرا چنين وضعيتي پيش آمده است؟ به نظرم مسئولان جمهوري اسلامي به جاي ابراز خشم بايد اين مسئله را از زاويۀ ديگري بنگرند. در حقيقت بيشتر افرادي که در خارج از کشور در رسانههايي مانند ايران اينترنشنال مشغول به کار شدهاند، فعالان رسانهاي يا روزنامهنگاراني هستند که روزگاري در همين کشور در مطبوعات و رسانههاي داخلي مشغول به کار بودهاند اما هر کدام به دلايلي مانند بيکاري ناشي از توقيف نشريه، تعقيب قضايي به علت عقايد يا اظهارات خود، دريافت حکم زندان به دليل گرايش سياسي يا سبک زندگي و يا کلاً احساس تنگنا و فشار از فضايي که هر نوع کار معمول و معنادار را از آنها سلب کرده است، عملاً از کشور خود آواره شدهاند.
از طرفي، راه تردد و رفت و آمد آنها به کشور بسته شده است به طوري که امکان تجديد خاطره و ديدار با خانواده و دوستان و زادگاه خود را ندارند و حتي در مراسم سوگواري نزديکترين عزيزان خود هم فرصت حضور پيدا نميکنند. علاوه بر اين، نام همگي نيز ظاهراً در ليست سياهِ ممنوعالمعاملگي گنجانده شده است تا همۀ پيوندهاي آنها با وطن گسسته و ريشههاي هويتيشان خشکيده شود!
با چنين وضعيتي چطور ميتوان انتظار خونسردي و بيطرفي از جانب بسياري از آنها را داشت؟ افرادي با احساسِ غربت و آوارگي و دورافتادگي و تبعيد و تبعيض و فشار به فرض هم که بکوشند نسبت به مسّبب شرايطشان، بيطرف باشند اما مگر ناخودآگاهشان چنين اجازهاي به آنها ميدهد؟
همين وضعيت بر شمار بسياري از مهاجران و تبعيديان از فعالان سياسي گرفته تا چهرههاي هنري نيز حکمفرماست. بسياري از خوانندگان و هنرپيشهگان از ابتداي انقلاب، مجبور به مهاجرت شدهاند. بيش از نيمي از عمر معمّرترين آنها در غربت سپري شده و شماري از آنها با حسرتِ ديدار وطن سر بر بالين خاک نهادهاند.
کسي که به هر دليلي از ديدارِ عزيزترين محبوب خود محروم شود چطور ممکن است بر مسببان محروميتش خشم نگيرد و خواهان نزول هر بلايي بر آنها نشود؟ بنابراين، آقاي روحاني که با اين ميزان از خشم و نفرت در بارۀ برخي از آنها سخن ميگويد شايسته است لحظهاي نيز به دلايل خشم و نفرتِ متقابل آنان بيانديشد.
بسياري از ايرانيان خارج از کشور، چهار سال پيش به اين اميد که راه رفت و آمدشان به کشور گشوده شود در مقابل مراکز رأيگيري در سفارتخانههاي ايران صف بستند و به حسن روحاني رأي دادند، اما او در اين مسير کدام گام را برداشته است؟ چه غم و اندوهي در اين عالم سنگينتر از اين است که هنرمندي چون بهروز وثوقي و صدها تن چون او، در پيرانهسري، آرزوي تن سپردن به خاک ايران را دردل داشته باشند اما هيچ روزني از اميد براي براي برآورده شدن اين آرزو در انتهاي تونل زندگي آنان ديده نشود!
وقتي کشور را ميراث منحصرِ خود ميدانيد و ديگران را ناديده ميگيريد و محروم ميکنيد و يا از وطن ميرانيد، آن ديگران هم به چالش تبديل ميشوند! اگر راست ميگوييد اين را "علاج" کنيد!