ماشاالله کرمی؛ «او را تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است»، جرم او نوید زندگی دادن است.
ماشاالله کرمی، بهجرم تبدیل رنجش به تصاویری که زندگی را بههمگان نوید میدادند و تلاش برای بهتصویر کشیدن امید برای زندگان، در روزهای یأس و هول و وحشت حاکم، امروز در زندان است.
پدر محمدمهدی کرمی معترض سربهدار، رنج و غم خود را برای نشان دادن اعتراض به ظلمی که متحمل شده بود، به شیوهای جدید از زیستن در فضای اجتماعی تبدیل کرد. تصاویر او چه در طبیعت و زمان فتح یک قله به یاد فرزندش و سایر کشتهشدگان، چه در حال کمک به دیگران، خود درس زندگی و نه فقط زنده ماندن، در میان فجایع و چگونه پیوند زدن رنج با امیدی از جنسی دیگر است.
جرم او این نوع کنشگری بهجای انفعال و گره خورن بهبطن جامعه، با رویکردی ایجابی است. با در آغوش گرفتن درد عظیم خود و مقاومت مقابل نیروهایی که مردمان دلشکسته و زخم خورده را، از پای افتاده و مایوس میخواهند، بهصورتی متفاوت، بهجنگ ظلمت مرگ رفت و نگاه تمام جامعه را بهسمت درد فقدان خود، جلب کرد. و این نوع کنش، تنها ترس هر دشمن کینهتوز است. ادامه دادن با «امیدی برآمده از یأس مطلق.»
دادخواهان، شاهدان بر باد رفتن آرزوهای غیرقابل بازگشت عزیزترینهایشان هستند و آنها که در ویرانی یکدست و تیرگی، دست از تلاش برای یافتن راهکارهای به چالش کشیدن قدرت سرکوب و ساکتکننده، برنمیدارند، چراغهای راه آینده و کورسوی امید دیگران هستند. و چه چیز برای آنان که ما را مرده و زمینخورده میخواهند، خشمبرانگیزتر از وجود نویددهندگان زندگی است؟
ماشاالله کرمی و امثال او، برای رساندن حرف و صدایشان، به «انسان» باور دارند، چرا که فقط این باور، امید به دادخواهی ظلمی که متحمل شدهاند و درک چگونگی تبدیل رنج به شیوهای نوین از زیستن را میپروراند.
تصاویر او، مستندسازی ایام نبودند، بلکه مسالمتآمیزترین اقدام برای نمایش هولناک واقعیت در جریان زندگی ایرانیان بوده است. فجایعی که در میان آنها، تمام قدرت قلم و زبان گاهی نابود میشود و تنها یک تصویر از یک کنش، شاید نوری بر جان خستهای جامعه بتابد.
فضاهای زیست عمومی، نمادها و تصاویر ساکنانش و زبان ساده و خودمانیای که دارند، سمبلیک اما چنان بیزرق و برق هستند، که اکثریت مخاطبان، بهواسطه تجارب مشترک، آن را درک میکنند. و کنشگران کف جامعه، با همین ابزار «سادگی» و بدون نقاب حرکت کردن در میان گروههای مختلف، در واقع اعتراضی بنیادین را به موقعیت تراژیک حقیقی موجود، شکل میدهند.
ماشاالله کرمی، برای زیستن در فضایی که به ناحق و ستم در آن پیکر عزیزترینش در خاک رفت، از مسیر مقاومت در برابر هر اندیشه و حرکت انحرافی، راهی را پیش گرفت که ملموس برای همه و نزدیک به تجربه زیسته سایر زخمخوردگان حاکمیت باشد و این شیوه، موجب ترس سلطهگران و از کار افتادن ابزارهای ارعاب آنهاست. ترس آنها از کلام و زبان و هر تصویر و صدایی است، که قادر باشد با تمام گروههای جامعه وارد مکالمه شود و همهفهم باشد. او، رنج پس از قتل ظالمانه فرزندش را به تصاویر امیدوارکننده برای دیگران در ادامه مسیر آزادی و برابریخواهی بدل کرد، باوجود درد خود، ضرورت پیوند با زندگی بهجای مرگاندیشی را مدام گوشزد کرد.
تنها جرم پدر داغ دیدهای که ماههاست بدون توضیح، با اتهامات واهی، در حبس است، نوید زندگی دادن است.
از کانال تلگرام حسین رونقی
@Hosseinronaghi
ماشاالله کرمی؛ «او را تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است»، جرم او نوید زندگی دادن است.
حسین رونقی
رضا رسايی ؛ قربانی ديگري از جنبش اعتراضی زن زندگی آزادی
|