هفت پیام از انتخابات
#A 444
آرمان امیری @armanparian
۱- پیروزی جنبش مقاومت مدنی
مسالهی اصلی تحریم، شکستن دیوار مشارکت ۵۰درصدی نبود. این اتفاق در انتخابات ۱۴۰۰ رخ داده بود؛ اما در آن انتخابات، بخش بزرگی از ریزش آرا محصول نوعی انفعال و سرخوردگی از اصلاح سیستم بود. هنوز جنبشی وجود نداشت که چشمانداز تحول از مسیر دیگری را نمایان کند. پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، انفعال قبلی به سمت یک کنش فعال تغییر جهت پیدا کرد. برخی منفعلین از ترس سقوط نظام به داخل انتخابات بازگشتند و تحریم، اگر میخواست پیروز شود باید بر سد بزرگترین غلبه میکرد. این اتفاقی بود که به نظرم فراتر از تمامی پیشبینیها و انتظارات محقق شد. به قول بازاریها، با سقوط میزان مشارکت از «کانال ۴۰درصد» به «کانال ۳۰درصد»، مساله از انفعال مخالفان به یک جنبش فعال تحریم بدل شد که آشکارا طی سه انتخابات پیاپی (ریاستجمهوری، مجلس و دوباره ریاستجمهوری) در حال پیشرفت بوده است. حالا این تحریمیها هستند که بزرگترین وزنهی قدرت سیاسی و اجتماعی را کسب کردهاند و بیشک فرصت دارند که سرنوشت آیندهی کشور را رقم بزنند.
۲- شکست سیاسیون فرصتسوز
هرچند جنبش و جوش فعال در بدنهی جنبش اجتماعی کاملا آشکار بود و تمامی ترفندهای انتخاباتی را خنثی کرد، اما بزرگترین تحریم تاریخ جمهوری اسلامی در وضعیتی محقق شد که اکثر چهرههای شاخص سیاسی و حتی نیروهای میانی ترجیح دادند یک سکوت منفعلانه در پیش بگیرند. به گمان من، اعلام دیرهنگام «ما رای ندادیم»، در ساعات پایان رایگیری، ابدا یک کنش سیاسی معنادار برای همراهی با تحریم نبود. بیشتر میشد حدس زد چه آنها که کاملا سکوت کردند و چه آنها که دیرهنگام رای ندادن خودشان را اعلام کردند، به انتظار نشستند تا ببینند تیم برنده کدام سمت است. بحران انسداد سیاسی فقط در داخل حاکمیت رخ نداده. با این وضعیت نیروهای سیاسی، باید اعتراف کنیم که اپوزوسیون هم گرفتار مهرههایی شده که نه شهامت سیاستورزی واقعی را دارند و نه درایت تشخیص موقعیت را. اگر این ضعف در آینده جبران نشود، سرمایهی بزرگ تحریم به نتیجه نخواهد رسید و همچنان شاهد هدررفت هزینههای کلان مقاومت اجتماعی خواهیم بود. به نظرم نقد این انفعال و طلب موضعگیریهای صریحتر و شفافتر، مطالبهای است که جامعه میتواند از این چهرهها داشته باشد تا این ضعف را به مرور جبران کند.
۳- رفراندوم قاطع علیه قومیتگرایی!
مسعود پزشکیان در استانهای آذریزبان بیشترین رای را به خود اختصاص داده است. او سالهای سال پیشینهی دامن زدن به شکافهای قومی را در کارنامه دارد و در رقابت اخیر نیز دیدیم که ستادهای تبلیغاتیش چطور به چنین حربهای متوسل شدند. با این حال، نتیجهی نهایی تصویر بسیار بزرگتری نیز در اختیار ما قرار داد: در هیچ یک از استانهای آذریزبان، مشارکت از میانگین عمومی ۴۰درصد فراتر نرفت. این یعنی حتی اگر تمامی آرای پزشکیان در این مناطق را یکسره به پای آرای قومیتی بگذاریم (که تخمین درستی نیست)، باز هم اکثریت قاطع آذری زبانهای ایران (چیزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد با جمع آرای تحریمی و دیگر نامزدها) نیز به این بازی ارتجاعی و خطرناک یک «نه» بزرگ گفتند. این فقط یک سرمایهی ارزشمند و تودهنی آشکار به کسانی که پشت ادعای «نابودی ایران» پنهان شده بودند نیست. بلکه یک هشدار جدی است به تمامی سیاسیونی که همچنان سودای این را دارند که منافع طولانیمدت ملی را قربانی مطامع کوتاهمدت خود کنند.
۴- پذیرش شکست مطلق در گفتمان اصلاحطلبی!
در این دوره، فقط درصد مشارکت نبود که کاهش پیدا کرد؛ بلکه میزان رایها هم نسبت به سال ۱۴۰۰ کمتر شد. در واقع، تمامی نامزدهای موجود، صرفا بر سر کسب سهم بیشتری از آرای ابراهیم رییسی جدل میکردند که این را میشد از محتوای مناظرهها هم دریافت. اصلاحطلبان، پس از آنکه شکست مطلق گفتمانی خود را پذیرفتند و از تمامی ادعاهای «تحولخواهی در داخل ساختار» چشم پوشیدند، نهایتا موفق شدند به عنوان آرای کمکی به سبد نامزدی اضافه شوند که خودش را بخشی از جریان انقلابی و مامور اجرای برنامههای رهبری معرفی میکرد. جالب اینکه حتی این ترفند نیز سبب نشد که مجموع این نیروها به وزنهی تعیینکنندهی این انتخابات بیرونق بدل شوند. همه به چشم دیدند که در نهایت هم بزرگترین بازیگر انتخابات اخیر، پس از نیروهای تحریمی، نه کمپینهای اصلاحطلبان، بلکه اصولگرایانی بودند که باید تصمیم میگرفتند اجماع میکنند یا نه. این سطح از انفعال و بازیچه قرار گرفتن در زمینی که طراحان و صجنهگردانان آن جریانات دیگر هستند را دیگر نمیتوان «سقوط گفتمان اصلاحطلبی» قلمداد کرد. این گفتمان در همان سال ۱۴۰۰ به کلی ورشکسته شد. صحنهی حاضر، فقط بالا بردن دستها به نشانهی تسلیم محض از همان روز آغاز کمپین تبلیغاتی بود و باقیاش اندک تحرکات تاکتیکی برای بازگشت به سفرهی انقلاب.
۵- ترمیم شکافهای حکومت، با ادعای وارونه!
تمامی تلاشهای اصولگرایان برای اجماع و ائتلاف شکست خورد تا همگان به چشم ببینند که شکاف در ساختار قدرت، در غیاب کامل اصلاحطلبان چقدر جدی و بحرانی شده است. تا همینجا هم میتوان دریافت که ادعای «رای میدهیم که ساختار یک دست نشود» چقدر مهمل است. این ساختار اتفاقا در داخل خودش است که بحران تولید میکند و تنها نقشی که اصلاحطلبان میتوانند ایفا کنند، نیرویی است که کلیت ساختار را به سمت وحدت و انسجام هل میدهد، و نه در مسیر ایجاد شکاف. این اعمال نیرو در راستای ترمیم کاهشهای حکومت، همزمان با تلاش برای افزایش مشارکت انتخاباتی، فقط و فقط میتواند یک توضیح معنادار داشته باشد: «تلاش برای حفظ کلیت نظام و جلوگیری از تغییرات واقعی و بنیادین».
۶- باید مسوولیت انتخابهای سیاسیتان را بپذیرید
با احتساب آرای باطله، بیش از ۶۵درصد از جامعهی ایرانی به استدلال پوسیدهی «بد و بدتر» پشت کردهاند. اگر آرای وفادار به نامزدهای انقلابی همچون جلیلی یا آرای ایجابی حامیان پزشکیان را هم کنار بگذاریم، در نهایت سهم مدعیان «بد و بدتر» احتمالا در حدود ۵ تا ۸ درصد آرای کل کشور خواهد بود. اگر شما جزو کسانی هستید که همچنان برای خودتان چنین گزارهای را تکرار میکنید، مختارید، اما تا همینجا هم میشود با قطعیت گفت که «دیگر کسی در جامعه این استدلال را به عنوان توجیه و سرپوشی برای نتایج اعمالتان از شما نخواهد پذیرفت».
اهالی صندوق همچنان میتوانند در انتخابات شرکت کنند و مسیر خود را ادامه دهند اما پیشاپیش باید بدانند که برای توجیه رفتار خود نیازمند دستاوردهای کاملا ملموس و عینی هستند. من هرگز کسی را که با امید به بهبود اوضاع تصمیم به مشارکت گرفته متهم نمیکنم که مسوولیت جنایتهای قبلی متوجه اوست. اصلیترین انگیزهی این افراد ممکن است تغییر روند و جلوگیری از تکرار فاجعه باشد. اما حالا که همهچیز برای همهی ما شفاف شده و حالا که پیشاپیش میدانیم چه بحرانهایی پیش رو قرار دارد، حالا که شعار رسمی نامزد اصلاحطلب، «اجرای سیاستهای رهبری است»، بدون شک حمایت از تداوم این سیاست باید همراه با پذیرش مسوولیت تمامی اتفاقات بعدی باشد و قطعا جامعه هم با همین معیار در مورد رای دهندگان قضاوت خواهد کرد. به نظرم این پیام را آنهایی که با پنهان کردن چهره در انتخابات شرکت میکنند بهتر و دقیقتر دریافت کردهاند.
۷- سخن آخر
راستی میدانید چرا با چنین دقتی آرای انتخاباتی را اعلام میکنند؟ میدانید چطور شد که بازار نظرسنجی به راه افتاد تا حتی پیش از انتخابات هم همگان بتوانند لحظه به لحظه را رصد کنند؟ میدانید چه شد که حکومت جرات جابجا کردن ۱درصد از آرا را هم به خودش نمیدهد؟ آیا این محصول اصلاحات از درون سیستم است؟ آیا دستاورد ۸ سال حضور سیدمحمد خاتمی در دولت است؟
خیر دوستان. آن ۸ سال حضور، به فاجعهی ۸۴ ختم شد. همانکه جناب کروبی چند ساعتی خوابید و نتایج به کل وارونه شد. اگر حکومت از جایی به بعد هرگونه دخل و تصرف در آرای انتخاباتی را متوقف و تمامی مهندسی انتخابات را به همان مرحلهی تایید صلاحیتها محدود کرد، محصول مقاومت جانانهی اجتماعی در سال ۸۸ بود.
حامیان جنبشهای اجتماعی و مقاومت در برابر کلیت ساختار، دستاوردهای زیادی دارند که به صورت تاریخی بتوانند به تکتکشان افتخار کنند. اگر کسی باید پاسخگوی نتایج عمل باشد، همانهایی هستند که به صورت مداوم پا بر دوش این دستاوردها میگذارند تا خودشان را هرچه بیشتر به حکومت نزدیک کنند و یا از سود هزینههایی که کل جامعه میپردازد، برای منافع شخصی و محدود خود کاسبی به راه بیندازند.
برای خواندن ادامهی این یادداشت « اینجا کلیک کرده » و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» . آرمان امیری
هفت پیام از انتخابات
|