قطارهای بیمقصد، مهاجران فقر🔻
منبع: آسو
🔹 ماریانو که خود را بهزحمت از ال سالوادور به مرز مکزیک با آمریکا رسانده بود، میگفت: «وقتی قطار در دشتها توقف میکرد، ما مسافرانِ قطار مرگ، خیلی سریع پیاده میشدیم تا شاید میوه و سبزی بچینیم. هیچ نوع مادهی غذایی نداشتیم، آب نبود، بهجز آب باران ... نمیدانم! پیاده میشدیم تا حداقل فرصت کنیم که بشاشیم. زمان بارندگی هم سعی میکردیم که با آب بارانِ روی سقفِ واگنها گرما و عرق صحراها را بشوییم. چهارده روز روی سقف قطار نشسته بودم، تنها چیزی که از کشورم حمل کرده بودم، تنم و خاطرههای فقر بود. دوستم که در نیویورک کارگر ساختمانی شده بود به من گفت: با یکی دو سال کار، میتوانی زخمهای فقرت را برطرف کنی ... من هم حرکت کردم و زنده ماندم!»
🔹 تالاب بامدژ در جنوب غربی ایران، در استان خوزستان، در هفتاد کیلومتریِ شوش و چهل کیلومتریِ اهواز قرار دارد. طبق نقشههای دورهایِ سازمان آب و برق خوزستان در دههی ۱۳۳۰، وسعت این تالاب به ده هزار هکتار میرسید، اما بهعلت تغییرات محیطی و دخالتهای انسانی اکنون تنها چهار هزار هکتار وسعت دارد. روستای سادات طواهر و روستایمزرعه در حاشیهی این تالاب قرار دارند، و از همین رو آن را هور طواهر یا هور مزرعه نیز مینامند. در اواخر اسفند ۱۳۹۷ و اوایل فروردین ۱۳۹۸، در پی افزایش آب خروجیِ سدهای دز و کرخه روستاهای حاشیهی این سدها و رودخانهها با مشکلات فراوانی مواجه شدند. در اثر آبگرفتگی، سیلاب تا بامِ خانههای سیزده روستای بخش بامدژ، از توابع استان خوزستان، بالا آمد. سیلبندها از بین رفتند و حدود سیصد نفر از اهالیِ این روستاها به واگنهای قطار شرکت راهآهن منتقل شدند، واگنهای قطاری ازکارافتاده که سالها رها شده و حالا به سرپناه تبدیل شده بود! آب تا دو متر بالا آمده بود، سقف بعضی از خانهها دیگر پیدا نبود. اما برای شصت روستا فقط چند قایقِ کمکی آورده بودند! «نه، ما نمیخواستیم خونههامون رو ول کنیم. زندگیمون، دامها، محصولات کشاورزی ... هر چی داشتیم رفت زیر آب. روی بام ایستاده بودیم، هنوز امید داشتیم که شاید سیلاب بیش از این پیشروی نکنه ... ولی سیل اومد همهچیز رو شست و رفت!» سه قایق متعلق به هلال احمر و دو قایق متعلق به سپاه پاسداران برای انتقال مردم در نظر گرفته شده بود، اما یکی از قایقهای هلال احمر خراب شد و دو قایق سپاه نیز بنزین تمام کرده بودند و نمیتوانستند اهالی را جا به جا کنند.
🔹 از هر سه زن مهاجری که سوار «قطار مرگ» یا «لا بستیا» میشوند، یک نفر مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد. بنابراین، سازمانهای امدادرسان به زنانی که از آمریکای مرکزی و از جنگلهای مرطوب چوکو دارین در فاصلهی میان کلمبیا و نیکاراگوئه میگذرند، توصیه میکنند که قبل از رسیدن به مکزیک آمپول سهماههی ضدبارداری را تزریق کنند تا به ویروس «اچآیوی» مبتلا نشوند. خطر کارتلهای مواد مخدر، خشونت، تجاوز و قتل حتی از خطرات قطار مرگ هم بیشتر است.
ترزا میگوید: «من پرستار بودم، حقوقم ده دلار در ماه بود! با این پول نمیتوانستم زندگی کنم، حتی یک زندگی معمولی ... به علت وضعیت بد اقتصادی مهاجرت کردم، برای بهتر شدن وضعیتم ... در کشوری (ونزوئلا) زندگی میکردیم که دولتبه ما اجازهی انتخاب نمیداد، شغل نبود یا اگر بود، سخت بود و حقوقها کم...». انجمن «مهاجرانِ بازگشته با معلولیت» نام گروهی از مردانِ مهاجرِ هندوراسی است. آنها نانآور خانوادهاند و در مسیر مهاجرت از هندوراس به ایالات متحدهی آمریکادست یا پایشان در «قطار مرگ» قطع شده است. نامشان «قربانیانِ لا بستیا» است. دولت هندوراس قول داده است که در درمان و عملهای جراحی به آنها کمک کند تا دوباره بتوانند راه بروند.
ادامه در : https://t.me/NashrAasoo/8092 @NashrAasoo 💭
آسو
|