نادر نادر پور هنگام مهاجرت از ایران شعر بلند «خطبه عزیمت» را سرود که هنوز هم زبان حال بسیاری از ایرانیان است. اندکی پس از درگذشت نادر پور، شاعر اندیشمند و گرامی جناب یدالله رویایی در مراسمی که در سوم مارس ۲۰۰۰ به مناسبت در گذشت نادر پور از طرف انجمن فرهنگ ایران در پاریس بر گذار شد ضمن باز خوانی خطبه عزیمت، مانیفست فکری نادر نادر پور را نیز تشریح کرد.
«خطبه عزیمت»
صفاي چهره ی کاغذ را به چنگ خويش خراشيدم حروف را، همه بند از بند زهم گُسستم و پاشيدم به يک نگاه يقين کردم که از تماميِ اين الفاظ يکي به کار نمي آيد
قلم ز پوسته ی کاغذ توقعي نتواند داشت جز اينکه نطفه ی معنائي از اين سفيده برآرد سر وگرنه زاده ی خورشيدي از او به بار نمي آيد
ايا هياکل نام آور! به طبل جنگ چه مي کوبيد؟ که طشت خالي رسوائي زبام نام شما افتاد وگرصدائي از او برخاست صداي خوف و خجالت بود: چنان به خاک سيه غلطيد کزو به چشم حقيقت بين به جز غبار نمي آيد
ايا بتان قلم در کف! اگر پيام شما حق بود چرا چو موج زمين خورده به پاي بوس حقارت رفت چه زود راه فنا پيمود رسالتي که رذالت بود! به آبروی شما سوگند! که آب رفته، دگر باره به جويبار نمي آيد
ايا سلاله چوپانان! که برق معجز موسي را به چشم سامريان ديديد کنون به فال نکو گيريد طلوع گاو طلائي را! به شير تازه وضو گيريد نماز صبح رهائي را که گر اميد شما، اي خلق! به بازگشت پرستوهاست، نظر زپنجره برداريد که نوبهار نمي آيد
مرا هميشه طلب اين بود کز اين ديار جدا باشم ضمير"من" به زبان راندم که همزبان خدا باشم مرا قصاص کنيد اي خلق! گر از نژاد شما باشم اگر شما همه نفرين ايد مرا سزد که دعا باشم که از دهان پر از دشنام پيام يار نمي آيد : نادر نادر پور
«خطبه عزیمت»
|