بخش نخست: در دفاع از فحش!
#A 390
آرمان امیری @armanparian
- این متن را مدتها پیش و در نقد بحثی نوشته بودم که به انتقاد از ادبیات هتاک برخی کاربران فضای مجازی اختصاص داشت. متن منتشر نشد تا اینکه بحث بر سر برخی شعارهای جنبش اخیر (از جمله سبزی پلو با ماهی...) بالا گرفت و به نظرم رسید که بحث قبلی را میتوان به عنوان بخش نخست از نقد و بحث در مورد همین شعارها نیز بازخوانی کرد.
یادداشت را با اشاره به مقالهی درخشانی از فرج سرکوهی آغاز میکنم، با عنوان «صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب». (منتشر شده در وبسایت بی.بی.سی) در این مقاله، سرکوهی، با اشاره به برخی دیالوگهای کتاب سنگ صبور، اثر شاخص صادق چوبک از او با تعبیر نویسندهی گداها یاد میکند که البته تعبیری برگرفته از خود کتاب است:
«تو می دونی برای نوشتن زندگی آلوده و چرک این چند نفر آدم ناچاره چه لغات و کلمات طرد شده ای رو کاغذ بیاره؟ اونوخت جواب مردم رو چی بدم؟ آخه شاش و گه و چرک و خون و فحش بده آدم رو کاغذ بیاره».
و کمی جلوتر به نوعی جواب خودش را میدهد: «راس گفتی بالاخره مملکت همه جور آدم لازم داره. هم نویسنده متعینین و متعینات میخواد و هم نویسنده گداها. منم اگه خواستم نویسنده بشم میشم نویسنده گداها. این همه نویسنده داریم که ..... نه از گوهر و جهان سلطون خبر دارن و نه میدونن یه همچو موجوداتی هم هس و نه زبون اونا رو میدونن».
سرکوهی در ادامه مقاله به طرح این مساله میپردازد که: «ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی، نقد مذهب و شکستن چارچوبهای محدود زبان مودب مرسوم ترسو، محافظهکار و مصلحتگرا است اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه ها چندان پربار است که محافظه کاری مرسوم را جبران میکند».
در ادامه، مقاله با گوشه چشمی آشکار به نظرات باختین، تصویری ارائه میکند که چطور تغییر زبان چوبک، به توانایی او در ورود به عرصههای جدیدی از نقد یا ساختارشکنی و یا حداقل تصویرسازی لایههای محذوف جامعه کمک میکند و من از اینجا میخواهم پلی بزنم به نظریهی کارناوالی باختین که با مفاهیمی چون چند صدایی و گفتگومندی پیوند کامل دارد.
از نظر باختین، در اعصار میانی اروپا، زبان رسمی و غالب، زبان اشراف فئودال و روحانیون کلیسایی بوده که یک زبان کلاسیک، خشک، رسمی و قطعا با ادب و نزاکت به حساب میآمده است. نویسندگان این طبقات هم که با همین زبان و برای همین اندک دایره باسوادها مطلب مینوشتند آثاری خلق میکردند که متناسب با همین زبان و فضا، احتمالا فاخر اما خشک و بیارتباط با زیست روزمره رعایای کوچه و خیابانها به حساب میآمده است. قصههای این عصر قصههای شاه و پریان است که ما نیز در سنت کهن خود نمونههای فراوانی از آن داریم.
برای خواندن ادامهی یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
|