عدالت در زمانهی ابتذال شر
✍️ یادداشتی بر رمان #عدالت اثر #فردریش_دورنمات . به قلم: #آرمان_امیری از ستون: #نقد_و_درنگ
«آیا هرچه اینجا نامش عشق و خورد و خوراک و زندگی و کلاهبرداری و داد و ستد و اندیشه و تولید مثل و مدیریت است، عقبمانده، میانمایه، روستایی و غیرواقعی نیست؟» (بخشی از کتاب «عدالت»)
داستان رمان «عدالت»، با یک جنایت آغاز میشود. جنایتی بسیار آشکار و عریان؛ یک نفر وسط روز وارد رستوران میشود و جلوی چشم همهی مشتریها با اسلحه به سر دیگری شلیک میکند. صحنه به قدری واضح است که به نظر میرسد هیچ نقطهی ابهامی برای داستان باقی نمیماند، اما قاتل در نهایت از سوی دادگاه رای برائت دریافت میکند؛ نه به این معنی که عذری برای جنایت داشته، بلکه اصلا از انجام آن تبرئه میشود!
وقتی از ژانر جنایی سخن میگوییم، توقع میرود که تمام لذت داستان در راز کشف جنایت نهفته باشد و لو دادن پایان داستان به کلی جذابیت آن را از بین ببرد؛ اما سبک آثار «فردریش دورنمات» متفاوت است. سبکی که اتفاقا با حال و روز ما تناسب بیشتری دارد: آیا جنایتهایی که ما در این زمانه میبینیم همینقدر عریان و آشکار نیستند؟ آیا در مورد تصاویری گه هر روزه با وضوح کامل میبینیم کوچکترین تردیدی وجود دارد؟ وقتی همه چیز اینقدر واضح است و در پیش چشم همگان رخ میدهد، پس چرا عدالت اجرا نمیشود؟
دورنمات، در حدود ۴۰ سال پیش رمان عدالت را نوشت؛ اما شاید به مدد تجربهای که از بقایای جنگ جهانی و رژیمهای وحشت در خاطره داشت، فضایی ترسیم کرد که برای جامعهی امروز ایرانی بسیار آشناست. جایی که عدالت به اجرا در نمیآید، نه از آن جهت که جنایت پنهان و سربسته است، بلکه بدان دلیل که خود «عدالت» مفهوماش را از دست داده است.
برای خواندن ادامه یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید.
📍درنگ را در تلگرام | اینستاگرام دنبال کنید.
|