Welcome to Online Film Home
Home :: Film News :: Find a Birthday :: Dark version :: Persian Weblog :: Forum :: Contact
  تالار گفتمان بحث آزاد تالار گفتمان بحث آزاد

 خوش آمديد مهمان                                 عضو شويد  وارد شويد جستجو  فهرست اعضای تالار

  تالار
  فلسفه‌ و هنر

نسخه مناسب چاپ ارسال ج1608;ابيه  ارسال موضوع جديد

موضوع خشتی بر یک دیوار کج!
فرستنده arman در تاريخ 13 آگوست 2022 ساعت 2:30 قبل ازظهر   -  ويرايشگر تالار
محل اقامت: Denmark   تاريخ عضويت: 18 آگوست 2004   تعداد ارساليها: 375   مشاهده ی مشخصات arman مشخصات  جستجوی ارساليهای ديگر armanجستجو نقل قول ارسالی armanنقل قول

خشتی بر یک دیوار کج!

آرمان امیری @armanparian

- در بیتی آشنا، حضرت سعدی سروده است:

چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم

در ظاهر، مصرع نخست مقدمه‌ای برای اصل کلام است اما پرسش من از همان مقدمه است: چرا سعدی در برابر «جور عدو» از خودش «صبوری» نشان می‌داده؟ کجای فرهنگ «ایرانی / اسلامی» چنین عملی را ستایش کرده که سعدی آن را در مقام حجّتی در استدلال خود به کار برده است؟

شاید بتوان پاسخ را در بارِ مفهومیِ غلط و معوجی جست که بر دوش واژه‌ی «صبوری» گذشته شده! به همان میزان که سنت محافظه‌کارانه و منفعل «موسی به دین‌اش و عیسی به دین‌اش» هیچ نسبتی با مفهوم پویا و ایجابی «رواداری» ندارد، به انتظار نشستن فرد مغلوب یا توده‌های توسری خورده از ترس قدرت عدوی غالب نیز بیشتر از جنس انتظار و تقلای منفعلانه‌ی بقا است؛ مفهوم پر طمأنینه‌ای چون «صبوری» زمانی معنا می‌یابد که ما امکان و انتخاب دیگری هم داشته باشیم و آگاهانه و از موضع قدرت از آن چشم بپوشیم. البته خدمت استاد سخن جسارت نمی‌کنم که بی‌شک هیچ‌کس در تاریخ ما به اندازه سعدی بر زبان فارسی مسلط نبوده است؛ ایراد در پیچیدگی دوسویه‌ی رابطه‌ی «زبان» و «فرهنگ» است.

در تناظری کامل با فرهنگ پیچیده، درون‌گرا، مستور و محافظه‌کار ایرانی، زبان فارسی هم سرشار از دوپهلوگویی، جابجایی، قلب معانی، وارونه‌گویی و در نتیجه کژتابی است. فقط در دل همین سنت زبانی است که می‌توان ترجمه‌ای از خطابه‌های ناقص از یک سفالینه‌ی چند هزار ساله را به جای نخستین اعلامیه‌ی «حقوق بشر» جا زد! (و خب چه جای تعجب که نیم قرن بعدش یک جماعت دیگری هم شعبه‌ی «حقوق بشر اسلامی» دائر کنند؟) و فقط در چنین بستری است که کسی می‌تواند ادعا کند «ایرانیان قرن‌ها پیش از کشف مفهوم ملیت، یک ملّت بوده‌اند» و به جای آنکه به مضحکه‌ی کودکان نوآموز زبان بدل شود، تا جایگاه نظریه‌پرداز فلسفه‌ی تاریخ هم ترفیع بیابد.

ضرورت تاکید بر رابطه‌ی دوسویه‌ی زبان و جامعه در این است که گمان نکنیم این‌ها تنها مواردی از زبان‌بازی‌های فریب‌کارانه هستند. زبان، مجموعه‌ی تصادقی حروف یا واژگان نیست که به هر ترتیبی بتوان آن را کنار هم قرار داد و مهندسی‌اش کرد. این برج بابل را صدها میلیون نفر طی صدها سال بنا کرده‌اند و هرکدام نقشی از خود بر آن به یادگار گذاشته‌اند. حالا یک بنای عظیم است که خط هرکس را بر سینه دارد اما شبیه هیچ‌کدام نیست و همه را زیر پای استحکام و انسجام خودش خورد می‌کند. هر تعبیر که در این ساختار قابل طرح و پذیرش باشد، پیشتر ظرفیت و جایگاهی در دل جامعه داشته است؛ درست به همان میزان که خود، به زودی، نگرش‌ها و رویکردهای جامعه را تغییر می‌دهد.

اگر بخواهیم برای «انسان» قداستی قائل شویم، به همان میزان باید بدانیم که واژگان هم تقدس دارند، چرا که تنها بستر بروز و ظهور معانی ما هستند. انسان بدون زبان، در بهترین حالت‌ش در رده‌ی اجداد گَنگ و گُنگ خود باقی می‌مانْد و توانایی تشکیل جوامع را پیدا نمی‌کرد؛ اما این تقدس واژگان نیازمند حفاظت و پاسداری است. اگر ملتی در طول صدها سال، مدام به کچل بگوید زلفعلی، اگر به هر قصابی بگوید هنرمند و به کلآش بگوید دانشمند، آن وقت کم‌کم عادت می‌کند که به جانی هم بگوید قهرمان، و به کشتار بگوید مدیریت تا در نهایت خفقان هم بشود امنیت.

قداست واژه‌ها را که اینچنین بی‌سیرت کردیم، آن وقت دچار «بحران معناشناختی» می‌شویم. می‌خواهیم حرفی بزنیم و دردی را فریاد کنیم، اما دیگر واژه و معنایی باقی نمانده است. هر کدام را که انتخاب کنی پیشتر لجن‌مال شده و حالا دیگر گفتگویی شکل نمی‌گیرد. هرچه می‌ماند سرسام است:

هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید،
که خاموشی به هزار زبان در سخن است.

انقلابی اگر بخواهد آغاز شود، نخستین سنگ‌بنای‌اش را باید در همین‌جا بنیان گذاشت: یافتن درد اصلی و آن «گناه بزرگ». اما رابطه انسان و انقلاب هم بی‌شباهت به رابطه‌ی زبان و جامعه نیست: دو سویه، آنچنان که هیچ گاه معلوم نخواهد شد که کدام‌یک مالک یا شکل‌دهنده‌ی دیگری است و کدام یک است که دیگری را می‌کشد یا می‌خورد! پس عجیب نیست که درست در همان لحظه‌ای که گمان می‌کنی طغیان کرده‌ای تا از قداست واژگان دفاع کنی، به ناگاه خودت را غرقه در سنت اجتماعی زبان ببینی و همان‌جا که انگشت بر گناهِ بزرگِ دست بردن در حقیقت معانی گذاشتی، به ناگهان «ابلیس پیروز مست» را «جان بیدار» بخوانی و خشت کج دیگری بر یک بنای ناساز بگذاری؛ تا کی باشد که بر سر خودت و همگان فرو بریزد.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.


برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد

ارسال جوابيه  ارسال موضوع جديد


 
جستجو
جستجوی فيلم، کارگردان، بازيگر..:

fa en


سايت های سينمايی!
 

Find a birthday!


پيوندها
 
مجله ۲۴
آدم برفی ها
دیتابیس فارسی فیلم های سینمایی
کافه سينما
سينمای ما
سينمای آزاد
 

اخبار روز ايران

[ Yahoo! News Search ]

Search Yahoo! here
 
 [ Yahoo! ]



options