Welcome to Online Film Home
Home :: Film News :: Find a Birthday :: Dark version :: Persian Weblog :: Forum :: Contact
  تالار گفتمان بحث آزاد تالار گفتمان بحث آزاد

 خوش آمديد مهمان                                 عضو شويد  وارد شويد جستجو  فهرست اعضای تالار

  تالار
  فلسفه‌ و هنر

نسخه مناسب چاپ ارسال ج1608;ابيه  ارسال موضوع جديد

موضوع هر سال بيشتر به آن دو جمله ويرجينيا وولف ايمان مي آورم
فرستنده بامشاد در تاريخ 13 سپتامبر 2021 ساعت 7:23 بعدازظهر  
محل اقامت: دانمارک   تاريخ عضويت: 05 آگوست 2004   تعداد ارساليها: 934   مشاهده ی مشخصات بامشاد مشخصات  جستجوی ارساليهای ديگر بامشادجستجو نقل قول ارسالی بامشادنقل قول

هر سال بيشتر به آن دو جمله ويرجينيا وولف ايمان مي آورم

از صفحه تلگرام خواهر شکسپير
https://t.me/FarnazSeifi/244

هر سال بيشتر به آن دو جمله ويرجينيا وولف ايمان مي آورم که «به عنوان يک زن، کشوري ندارم. به عنوان يک زن، کشوري نمي‌خواهم.» چيزي که براي من معني «سرزمين من» مي‌دهد، زنان‌اند و بس. اين ميان زنان افغانستان، از هرکجا به بند بند قلب من نزديک‌ترند، نه فقط به خاطر اين پيشينه‌ي تاريخي و فرهنگي و زباني مشترک، چون اين بخت را داشتم ببينم چطور با شور و همت دارند ميان اين بلبشوي فساد و دزدي «مردان سياست»، خشت روي خشت مي‌گذارند. چون اين اقبال را داشتم چيزکي به زنان جوان افغاني بياموزم و ازشون ياد بگيرم. اين خنجري که قلب من را بريده، شبيه هيچ خنجر و زهر سياسي ديگري نيست. سهمگين‌تر از تمام آن‌هاست، چون اين‌بار واقعا اين خنجر را در دل «سرزمين من»، فرو بردند.



پانزده ساله که بودم، گوشه‌ي مجله‌اي ستون کوچکي را خواندم درباره‌ي سازماني در مرز افغانستان و پاکستان براي حقوق زنان که بيمارستان راه انداخته بودند، مدرسه آموزش پرستاري به زنان افغان، کلاس خياطي و ...آن وقت‌ها گاهي طالبان را در تلويزيون ايران مي‌ديديم(آن وقت‌ها طالبان هنوز "جنبش اصيل منطقه‌اي" براي آقايان نبود و دشمن ما بود) و تصوير زنان برقع‌پوش که به چشم‌ پانزده‌ساله‌ام خيلي ترسناک بود. آبي ملايم و ليمويي برقع‌ها هم چيزي از ترسناکي‌اش کم نمي‌کرد.

در آن ستون خواندم که اخيرا چند تن از زنان فعال اين سازمان، پنهاني وارد خاک افغانستان شدند و زير برقع‌ها با خودشان کتاب برده بودند تا برسانند به دست چند زن افغان و آن‌ها به زنان ديگري و زنان ديگر و… زنان اين سازمان بودند که با جان‌شان قمار کردند تا فيلم سنگسار زنان در استاديوم ورزشي به دست طالبان را مخفيانه ضبط و به خارج از کشور قاچاق کنند. تصور کردن اين شجاعت هم من را مبهوت کرد. آن ستون چنان تاثير عميقي بر من گذاشت که يکي از جرقه‌هاي پراکنده اما به‌هم‌پيوسته‌ي پانزده سالگي‌ام بود که من را براي همه عمر فمينيست کرد و با خودم قرار گذاشتم هميشه کنجي از تلاش براي بهتر کردن وضع زنان باشم.

اسم آن سازمان «جمعيت انقلابي زنان افغانستان» بود. بعدها فهميدم بنيان‌گذارش مينا کشور کمال، فعال زن سکولار بود که هم با روس‌ها و کمونيست‌ها مخالف بود، هم مجاهدين، هم اسلام‌گرايان تندرو که آن موقع هنوز اسم‌شان طالبان نبود و خواهان سکولاريسم بود و حقوق زنان. مينا کشور کمال خيلي زود وقتي فقط 32 سال داشت، در کويته پاکستان ترور شد. زنان هم‌پيمان‌اش مي‌گفتند نيروهاي گلبدين حکمتيار او را ترور کردند، منابع رسمي مي‌گفتند سازمان امنيت وقت افغانستان او را ترور کرد.

ما (همه آن کساني که سرزمين‌مان، زنان‌اند و بس)، وامدار شجاعت زنان قبلي و تلاش آن‌هاييم. همان‌ها که بارها خشت روي خشت گذاشتند و ناگهان دست مردان، تمام خشت‌ها را پراکند و به زمين ريخت. ما هم مثل آن‌ها حق داريم و بايد يک سوگواري مفصل کنيم، بعد دوباره بلند شويم، غبار بتکانيم و از نو خشت روي خشت، دانه پشت دانه، دست يکديگر را گرفتن از پس دست… تمام تاريخ زيسته زنان همين است...
@FarnazSeifi

https://t.me/FarnazSeifi/244


هر سال بيشتر به آن دو جمله ويرجينيا وولف ايمان مي آورم


برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد

ارسال جوابيه  ارسال موضوع جديد


 
جستجو
جستجوی فيلم، کارگردان، بازيگر..:

fa en


سايت های سينمايی!
 

Find a birthday!


پيوندها
 
مجله ۲۴
آدم برفی ها
دیتابیس فارسی فیلم های سینمایی
کافه سينما
سينمای ما
سينمای آزاد
 

اخبار روز ايران

[ Yahoo! News Search ]

Search Yahoo! here
 
 [ Yahoo! ]



options