چطور جلوي خشونت اعتراضات را بگيريم؟ |
فرستنده arman در تاريخ
28 سپتامبر 2021 ساعت 9:35 بعدازظهر
- ويرايشگر تالار
محل اقامت: Denmark تاريخ عضويت: 18 آگوست 2004 تعداد ارساليها:
375
مشخصات جستجو
نقل قول
|
چطور جلوي خشونت اعتراضات را بگيريم؟
آرمان اميري
@ArmanParian
در مورد شخصيت گاندي، آنچه در حافظه تاريخي جهان ثبت شده، يک رهبر «خشونتپرهيز» است؛ اما يک واقعيت ديگر که به صورت پيشفرض در دل اين گزاره وجود دارد گاه ناديده گرفته ميشود: «گاندي بر خشونتپرهيزي تاکيد داشت و تا حد خوبي هم موفق شد، اما نه از کنار گود، بلکه دقيقا در مرکز تجمعات و راهپيماييها»!
* * *
«ادوارد لوئيس» يک نويسنده فرانسوي است. در خانوادهاي فقير، پرجمعيت و به روايت خودش متحجر به دنيا آمد، اما رشد کرد و به يک روشنفکر طبقه متوسط بدل شد. او، خودش را به نوعي قرباني برخي رويکردهاي متحجرانه وضعيت فرودست خاستگاه اجتماعياش ميداند و اين تصاوير را در رمانهايش بازتاب داده است. با اين حال، به دنبال شروع اعتراضات «جليقهزردها» در فرانسه، به اين جنبش پيوست و در آن مشارکت کرد. نشريه «نيويورکر» در مصاحبهاي مفصل اين تناقض را با او در ميان گذاشت: «چطور کسي که خودش قرباني گرايشهاي متحجرانه، مردسالار و گاه نژادپرستانه بوده است به جنبشي پيوسته که خاستگاه آن اقشار فرودست است و بسياري از اعضايش همين شعارهاي ارتجاعي را تکرار ميکنند»؟
پاسخ لوئيس بسيار قابل توجه است. (متن کامل را از اينجا بخوانيد) به صورت خلاصه، استدلال او اين است که: رسانهها اين تظاهرات را درست نميبينند. هميشه در آغاز اعتراضات آن را رمانتيک ميکنند که اين اشتباه اولشان است. بعد ناگهان متوجه ميشوند که اين معترضان فحش ميدهند! اهل خشونت هستند و گرايشهاي ارتجاعي و اي بسا فاشيستي دارند. اينجاست که ورق بر ميگردد و همه شروع ميکنند به برچسب زدن. اين، دومين اشتباه بزرگي است که مرتکب ميشوند.
نويسنده فرانسوي با اشاره به زندگي خودش ميگويد من اين آدمها را ميشناسم. انگار همهشان هممحليهاي خودم هستند. خانوادههاي پرجمعيت با چندصد يورو درآمد در ماه که کفاف نميدهد. او حتي برخي از روايتهاي رسانهها را تاييد ميکند و ميگويد اتفاقا درست است؛ بسياري از اين آدمها گرايشهاي ارتجاعي دارند؛ اما با توهين و تحقير و تخطئه هيچ مشکلي حل نميشود. اگر روشنفکران طبقه متوسط و نخبگان جامعه به اين اعتراضات نپيوندند، اتفاقا بايد منتظر نتايج شبهفاشيستي هم باشيم. ولي اگر امثال من بپيونديم، خيلي راحت ميتوانيم سويههاي منفي مساله را کاهش دهيم، رنگ مسالمتآميز و مترقي به مطالبات بدهيم و گرايشها را به سمت مشکلات اصلي و زيربنايي تغيير دهيم.
* * *
تجربه مشاهدات شخصي من از اعتراضات سال 88، کمي با آنچه به صورت کلان ثبت و ضبط شد متفاوت است. بسياري، نقطه آغاز و نشانه اصلي آن جنبش را راهپيمايي ميليوني و آرام 25خرداد ميدانند. اما اگر جزييات وقايع را به ياد بياوريم، بايد گفت که در روزهاي 23 و 24 خرداد، موجي از واکنشهاي کور، خودجوش، پراکنده و اغلب خشونتآميز در تهران بروز پيدا کرد که من خودم از نزديک شاهدش بودم. انبوهي از شيشههاي شکسته، ايستگاههاي اتوبوس تخريب شده و حتي بانکهاي آتش گرفته، نتيجه فوران يک خشم کور و تلنبار شده بود.
با اين حال، در روز 25 خرداد به ناگاه همه چيز دگرگون شد. روزي که ميرحسين موسوي از اعتراضات حمايت کرد و خودش به ميان معترضين آمد. آنجا بود که همه گويي آرام گرفتند. حتي از ميانه راهپيمايي ميليوني و به درخواست شخص ميرحسين، معترضان به کلي سکوت اختيار کردند. در واقع همگي نشان دادند براي نظرات رهبراني که خودشان در وسط جمعيت باشد احترام و اعتبار قائل هستند. شايد، همان احساسي که معترضان خشمگين هندي با ديدن راهپيمايي آرام گاندي، و سياهپوستان زجرديده آمريکايي با مشاهده آرامش فعال مارتين لوترکينگ تجربه ميکردند.
با درس گرفتن از تمامي اين تجربيات و روايتهاي عيني، من امروز گمان ميکنم که اگر نگران خشونت هستيم، ابدا کافي نيست که از يک سو دستگاه سرکوب را به آرامش و از سوي ديگر شهروندان را به خويشتنداري دعوت کنيم. با نصيحت و اندرز از راه دور نميتوان براي ديگران شيوه رفتاري تعيين کرد. اين نصيحتنامهها، اگر تا کنون براي اصلاح حکومت کارگر بوده، در تغيير رفتار معترضان خشمگين نيز موثر خواهد افتاد.
به باور من، تنها شيوه موثر، هم براي کاهش خشونت و هم براي جلوگيري از انحراف مطالبات مردمي به پيامدهاي ارتجاعي يا ويرانگر، يک مشارکت و کنشگري فعال است تا از يک سو با حضور گسترده و نظارت عمومي ماشين سرکوب را به عقب رانده و وادار به تسليم و مدارا سازد و از سوي ديگر براي معترضان نقش يک الگوي مترقي اما عيني و ملموس را بازي کند.
کانال «مجمع ديوانگان»
@Divanesara
. https://t.me/divanesara/935
يک توضيح
آرمان اميري @ArmanParian :
يادداشت بالا (با عنوان: چطور جلوي خشونت اعتراضات را بگيريم) را حدودا دو سال پيش (آذرماه 98) منتشر کرده بوديم. هرچند قاعده کانال بر اين است که تمام يادداشتها بايد دست اول باشند، اما اين بار فکر کرديم که اين قاعده را ميتوان نقض کرد چرا که مطالب يادداشت فوق عينا و بدون نياز به جرح و تعديل، بعد از دو سال همچنان موضوع و دغدغه روز به حساب ميآيند.
در يادداشت قبلي، (با عنوان «نمک تجاهلالعارفين بر زخمهاي جامعه») به شيوه عملکرد برخي از نخبگان سياسي و اجتماعي اشاره کرديم که در ظاهر ميخواهند نسبت به روند خشونت يا پرخاش يا بياخلاقي اجتماعي تذکر بدهند، موضع انتقادي داشته باشند و احتمالا از در اصلاح وارد شوند؛ اما ادبيات و رويکردشان چنان از موضع تبختر و با رنگ و بوي تحقير، از جايگاه مخالفت و با حفظ فاصله و «ديگري» نشان دادن جامعه انجام ميشود، که نه تنها هيچ کارکرد واقعي و سازندهاي ندارد، بلکه صرفا به مانند نفت پاشيدن روي آتش عمل ميکند.
البته در دو مصداق خاصي که در يادداشت قبلي اشاره شد (يعني آقايان زيدآبادي و باقي) من اصل موضعگيريشان را قبول ندارم و به نظرم روايتهايشان نه تذکر اخلاقي، بلکه يک جور بياخلاقي آشکار با وارونه ساختن صحنه واقعيت بوده است. اما در انتشار اين يادداشت، مخاطب را تمام کساني قلمداد ميکنم که با حسن نيت کامل و از سر دلسوزي و دغدغهمندي قصد نقد رفتارهاي اجتماعي را دارند. به باورم، هيچ جامعهاي بينياز از انتقاد و نقادي مداوم نيست و در اين ميان، جامعه ايراني، باب شرايطي که در آن گرفتار شده، شايد بيشتر از هر زمان و هرجامعه ديگري نيازمند اين مراقبت دلسوزانه باشد. اما نقد مشفقانه با اراده واقعي اثرگذاري و تلاش جدي براي کاهش خشونتها، بيشک شرايط و الزاماتي دارد و با شيوه تحقير و تخريب جامعه ابدا سازگار نيست.
حرف بيشتري نيست. به گمانم همچنان مطالعه اين يادداشت و تجربه ديگراني در نقاط مختلف جهان ميتواند براي ما هم درسهاي قابل تاملي داشته باشد.
https://t.me/divanesara/1434
|
|
برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد
وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد
|
|
|
|
جستجو
|
|