فرستنده arman در تاريخ
08 آوريل 2021 ساعت 12:17 قبل ازظهر
- ويرايشگر تالار محل اقامت: Denmark تاريخ عضويت: 18 آگوست 2004 تعداد ارساليها: 375 مشخصات جستجو نقل قول
ته که نوشم نهای نيشم چرايی؟
آرمان اميری @ArmanParian
ميگويند مردي بود که کسب و کار و درآمدي نداشت، نه خرجي خانواده ميداد و نه در منزل کمک حال همسرش بود؛ اما هرچند وقت يک بار او را به شدت کتک ميزد. همسايهها وساطت کردند که آخر تو که هيچ کاري نميکني، اين کتک زدنات ديگر براي چيست؟ مرد گفت: «اگر همين کار را هم نکنم پس چطور خلايق بفهمند من شوهر اين زن هستم؟»
حکايت معاملهاي که حکومت با سوختبران سيستان و کولبران کردستان و کارگران خوزستان و «جانبهلبرسيدگان» سراسر کشور ميکند، بيشباهت به حکايت همان مرد نيست. حاکميتي که نه خدمتي ميرساند، نه ايجاد اشتغال و درآمدي ميکند و نه عرضه تهيه يک واکسن را دارد، هر چند وقت يک بار يک زهر چشمي از خلايق ميگيرد که يک وقت ملت خيال نکند شهر اينقدر بيصاحب شده که خودش ميتواند با کولبري رزقاش را فراهم کند!
در چنين شرايطي اينکه آقاي خاتمي هيچ راه ديگري بجز جلب نظر رهبري به ذهنش نميرسد، اتفاق عجيبي نيست. با اين سطح از انسداد در فضاي سياسي، ظاهرا نبايد حرجي هم به آقاي خاتمي وارد دانست. ذات عملکرد ايشان، برآمده از همان محوريت آشنا در سياستورزي اصلاحطلبان است که: «حداقل هزينه ندارد»! احتمالا پشتبندش (البته به صورتي ناگفته) يک اشاره ضمني هم دارند که شيوه ما همين است؛ گر تو بهتر ميزني بستان بزن!
من کاري ندارم که چرا حضراتي که در مسائل بينالملل همه «رئاليست» شده بودند نوبت به داخل که ميرسد فيلشان ياد هندوستان ميکند؟ آنها که هزار جور استدلال ميآورند تا براي ما اثبات کنند موشکبازي منطقهاي بخشي از «منطق توازن قدرت» است، چطور نوبت به سياست داخلي که ميرسد ناگهان توازن قوا از يادشان ميرود و ميخواهند با غمزه و عشوه مسير مملکت را تغيير دهند. حتي نميخواهم از آقاي خاتمي بپرسم، شما خودتان وقتي تمام دولت و همراهي مجلس را داشتيد نهايتا به آنجا رسيديد که يک «تدارکاتچي» بيشتر نيستيد. چرا ميخواهيد با درخواستي که نهايت تجلي و عينيتش، حضور نيمبند يک تدارکاتچي نيابتي و بيخاصيتتر از قبل است اميد واهي ايجاد کنيد؟ آيا در خود هيچ تعهد و مسووليت اخلاقي براي به بازي گرفتن اميد انسانها قائل نيستيد؟ آيا احساس نميکنيد اينگونه تقليل مسائل کشور به نظرات و عنايات شخصي آدرس غلط دادن و گمراه کردن مردم است؟
پرسش من هيچ کدام از اين موارد نيست. صحبت اصلي من، فقط ناظر به همان استدلال به ظاهر بديهي است: اينکه اين ناز و غمزهها در بر ارباب قدرت «هزينه ندارد». آيا واقعا ندارد؟ يا بهتر بگويم: براي چه کسي هزينه ندارد؟ براي آنها که در بازي «پليس خوب و پليس بد» مدام نقش «بچه خوب» ماجرا را انتخاب ميکنند و به بهانه پر کردن شکافهاي اجتماعي از هر فرصتي استفاده ميکنند که خدمت ارباب قدرت عرض خاکساري و جاننثاري کنند تا به حلقه «خوديها» نزديکتر شوند؟ البته که شيوه اعتمادسازي براي اين گروه اگر منافعي نداشته باشد، قطعا هزينهاي هم نخواهد داشت؛ اما براي ديگران چه؟
ما فراموش نکردهايم که شاه بيت تمامي تلاشهاي حضرات براي «خودي» جلوه دادن خودشان، «غيرخودي» نشان دادن ديگران بوده است. در هر بزنگاهي براي آنکه خود را ميانهرو نشان بدهند لايه جديدي از تودههاي معترض را تندرو، افراطي، برانداز و حتي در مواردي لاشخور و کرکس خواندند و به زعم خودشان «افراط اين طرف و تفريط آن طرف» را به يک چوب راندند، تا عملا مهر تاييدي بزنند بر تمام سرکوبهايي که ميدانيم و براي خفه کردن صداي معترضان از جيب دولت شبکههاي مافيايي ساختند که حالا در سراسر جهان پراکنده شده و تا کابينه دولت آمريکا هم ادامه پيدا کرده است!
حتي اگر اين وجه ماجرا را هم کنار بگذاريم و فراموش کنيم که هزينه «خودي» شدن حضرات از حساب قرباني شدن ديگران وصول ميشود، باز هم وجه ديگري از مساله باقي ميماند. شايد من هيچ پيشنهاد «کم هزينه»اي براي خروج از اين انسداد نداشته باشم؛ اما گمان ميکنم دقيقا در همين لحظه که معلوم نيست ماشين سرکوب چطور دارد سيستان را شخم ميزند، برخي رفتارها «غير اخلاقي» هستند. حتي غيراخلاقيتر از پيچيدن نسخه «صبر»، از موضع شکمسيري، به گوش خلايق. ما که سياست بلد نيستيم، اما شما که داعيهدار تلاش براي «پر کردن شکاف مردم با حاکميت» هستيد، راه حل معقولتر ميتواند «سکوت» باشد. حداقل حالا که نميتوانيد جلوي ترکتازي حکومت را بگيريد، اينقدر با روح و روان مردم بازي نکنيد؛ خاطراتشان را به لجن نکشيد؛ سقف آمالشان و سرمايهي اميدشان به آينده را لگدمال نکنيد؛ به زخمهاشان نمک نپاشيد و از اين بيشتر آتش خشم و جنونشان را شعلهور نکنيد.