از صفحه اينستاگرام ميم. يزدانی خرم
«دستِ مُردهگان از خاک بیرون میمانَد» حتا اگر در صد تابوت و گور و سیمانِ متراکم محصور شود. این عکس از فَبیو بوچیارللی امروز تجسدِ این مثَلِ کهن شد برایام. اصلن مُردهگان کیستند؟ و دقیقتر بهناحق مُردهگان؟ آیا انسان تبدیل میشود به یک تن که گور از او قوام و هویت مییابد یا به قول راوی رمانِ «فیزیک اندوه» از گاسپادینُف «آدمها میمیرند اما گذشته و زمانی که مصرف کردهاند میماند» (نقلبهمضمون). همین نکته است که باعث میشود ما «به یاد آوریم». مدام و مکرر و متواتر. به یاد آوریم که خودِ «به یادآوردن» نشانِ زندهگیست و حافظهی رفتهگان و آن دستهای بیرونمانده از گورشان به ما متصل میشود. در «یادآوری»ست که «تاریخ»، آن «تاریخِ سیالِ نگذرَنده» متولد میشود و میایستد مقابلِ «تاریخِ گُذرنده». در «یادآوردن» است که یک پله از «فراموشنکردن» بالاتر میرویم و خونِ خود را هبه میکنیم به تمامِ آنان که باید به یاد آوردهشوند. دهخدا دقیق نوشت دربارهی رفیق جواناش که کُشتندَش به جور و به خاطر وطندوستیاش، دربارهی جهانگیر خان صوراسرافیل که «زان نوگُل پیشرَس که در غم/ناداده به نار شوقِ تسکین/از سردی دی فسرده، یاد آر». این فریاد اوست که میپیچد در زمان و ذهن و زبان که «یاد آر». یادآوری نه «آهکشیدن» است نه «حسرتبردن» که زندهبودن است و گرفتنِ دست رفتهگان. آن دست که خاک را شکافته تا ما به یاد آوریم تاریخِ دستها را. تبارشناسی جانی را که از نوکِ انگشتان بیرون رفت و سرد شد. چند نفر به دستها فکر کردهاند؟ دستها، دستهایی که بیش از هر تکهی تن خاطره دارند. وقتی دستی را میگیریم و دستی را رها میکنیم در این معنا یعنی چهقدر به یادِ دیگری میپیوندیم. گاه دستها را بر سنگِگورها میگذاریم و «یاد» میکنیم. انگار کلمهها یا آنچه در قلبِ ماست از خاک میگذرد و میرسد به آن تن. حتا اگر نباشد که در فقدان تن است؛ در تنهایی تنهاست که یاد دوچندان میوزد و رفتار ماست که خود را به این بادِ شرطه بسپاریم یا نه؟ همهی ما مُردن را درک خواهیمکرد که عادلانهترین اتفاق در عالم مُردن است، اما زندهگان همیشه در یادِ مُردهگان میمانند چون تمامِ مُردهگان تجربهی زندهبودن داشتهاند، پس دستاش را بگیر. دستهایی را که اشارت دارند به رخدادها، خاطرات و ناکامیها. به «جوانرفتن». در یادآوریست که یک ملت، ملت میشود. که هر رفته شمعیست. چه درست نوشت گاستون باشلار که هیچ شعلهی دو شمعی با هم یکی نمیشوند. که هر جان شمعیست و هر شمعی نوری و هر نوری جانی و هر جانی تنی و هر تنی یادی. پس «یاد آر».
عاطفه نعامی
عاطفه نعامی قربانی تازه جنایت نیروهای امنیتی
|