Welcome to Online Film Home
Home :: Film News :: Find a Birthday :: Dark version :: Persian Weblog :: Forum :: Contact
  تالار گفتمان بحث آزاد تالار گفتمان بحث آزاد

 خوش آمديد مهمان                                 عضو شويد  وارد شويد جستجو  فهرست اعضای تالار

  تالار
  فلسفه‌ و هنر

نسخه مناسب چاپ ارسال ج1608;ابيه  ارسال موضوع جديد

موضوع «چند ماهی قبل از مرگِ غزاله..»
فرستنده Erfan_Rezaei در تاريخ 29 مه 2023 ساعت 10:48 قبل ازظهر  
محل اقامت: Iran   تاريخ عضويت: 09 آوريل 2023   تعداد ارساليها: ۱۸۲   مشاهده ی مشخصات Erfan_Rezaei مشخصات  جستجوی ارساليهای ديگر Erfan_Rezaeiجستجو برويد به صفحه خانگی Erfan_Rezaei سايت نقل قول ارسالی Erfan_Rezaeiنقل قول

از صفحه اینستاگرام یزدانی خرم
https://www.instagram.com/p/CsJqcPhLRxz/




سَلمی الهی عزیز فرزندِ نازنینِ غزاله علیزاده و بیژن الهی برای‌ام تعریف می‌کرد «چند ماهی قبل از مرگِ غزاله در خیابان جوانی را دیدند که گویا از دکانی بیرون می‌آمد. با موی بلندی که باد گَردان‌اش کرده بود. سَلمی گفت مادرش با دیدنِ آن جوان مبهوت مانده و گفته «نگاه‌اش کن. چه‌قدر زیباست انگار مرگ است». بیست‌و‌هفت سال پیش غزاله علیزاده به زنده‌گی‌اش پایان داد اما تصورِ عمومی‌ای که درباره‌اش وجود دارد هاله‌ای از غم و اندوه را نشان می‌دهد که غلط است. علیزاده به گواهِ شاهدان و قطعن نوشته‌های‌اش میلی داشت به زیبایی مفرط که انگار با پا در سن‌گذاشتن لطمه می‌دید. این زیبایی و میل به آن را می‌توان در بسیاری لحظه‌های «خانه‌ی ادریسی‌ها» و صدالبته «شب‌های تهران» دید. مرگِ او مهم است اما کاملن با زنده‌گی‌اش مطابقت دارد. او یکی از زیباترین تکه‌های زمین یعنی جواهرده را انتخاب می‌کند. لباس تمیز می‌پوشد، رژِ لبِ «مکه» می‌زند، چیزکی خطاب به فرزند تنی و دو فرزندخوانده‌اش می‌نویسد، کفش‌های نمره‌ی سی‌و‌شش‌اش را آن پایین جفت می‌کند و بعدش دیگر برای ما نیست. بعدش زنی‌ست که در تندبادِ حوادثِ دهه‌های پنجاه و شصت و البته هفتاد می‌تواند «بنویسد» و غلامِ «خانه‌های روشن» باشد. او پیش از بیست‌و‌یک اردی‌بهشتِ ۱۳۷۵ نیز اقدام به خودکشی کرده بود. سقوط با ماشین‌اش داخلِ دره. منتها رنوی کوچک میان دو تخته سنگ گیر می‌کند و راننده‌گان او را نجات داده و به خانه می‌رسانند. این میل به مرگِ خودخواسته در زنی که خوب، بسیار خوب می‌نوشت و توانسته بود برای خود شانی ادبی بسازد چندان قابلِ تفسیری مشخص نیست. در ضمن چه سود؟ هرچند بسیاری از ما عطشِ «چرایی» و «چگونه‌گی» مرگِ دیگران را داریم و نمی‌توان خلعِ بدن‌شدنِ جان‌ها را بی‌دلایل‌اش کامل تصور کرد انگار. علیزاده از نسلی پرشور بود و آرمان‌خواه. (کدام نسل نیست؟) او با میلِ شدیدش به شکل‌های مختلفِ زیبایی و البته دست‌انداختنِ جهانِ عبوس تلاش می‌کرد از روزمره‌گی جلوگیری کند. یادمان نرود نوشتن در دهه‌ی شصت و چاپِ کتاب کاری بسیار دشوار بود. از سویی دیگر استقلالِ روایی علیزاده کاملن محسوس است و نمی‌توان او را در جریان‌های اصلی ادبی زمان‌اش بایگانی کرد. اما تبدیلِ غزاله به یک مفهومِ انتزاعی بزرگ‌ترین بلایی‌ست که می‌توان سرش آورد و او را از زنده‌گی و مرگِ مفرطی که داشت تهی کرد. چه بد است که بسیاری از مغزهای روزگارمان را با مرگ‌هاشان به یاد می‌آوریم و این اشارتی‌ست به همان انتزاع و رازآلوده‌گی که فراوان خواهان دارد. باید علیزاده را به یاد آورد که آرمان‌گرایی‌اش چراغی مدام است.



#عرفان_رضايي از کشته‌شدگان اعتراضات آمل

برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد

ارسال جوابيه  ارسال موضوع جديد


 
جستجو
جستجوی فيلم، کارگردان، بازيگر..:

fa en


سايت های سينمايی!
 

Find a birthday!


پيوندها
 
مجله ۲۴
آدم برفی ها
دیتابیس فارسی فیلم های سینمایی
کافه سينما
سينمای ما
سينمای آزاد
 

اخبار روز ايران

[ Yahoo! News Search ]

Search Yahoo! here
 
 [ Yahoo! ]



options