«معایب الرجال» کتابی در رد «تادیب النسوان»
«معایب الرجال»، نخستین دفاعیهٔ مکتوب از زنان ایرانی بود و در پاسخ به کتاب زنستیرانهٔ «تأدیب النسوان» نوشته شد.
معایب الرجال کتابی است که در سال ۱۳۱۲ قمری توسط بیبیخانم استرآبادی نوشته شده است. این کتاب به مدت صد سال به صورت چاپ نشده باقی مانده بود تا اینکه در سال ۱۳۷۱ خورشیدی به کوشش افسانه نجمآبادی و حسن جوادی، در دو ویرایش و چاپ جداگانه، در آمریکا منتشر شد.
کتاب معایب الرجال با بخشی درباره زندگی شخصی بیبیخانم آغاز میشود. این کتاب شامل دو قسمت است. نویسنده در قسمت نخست با لحنی صریح و خشمگین به کتاب تأدیب النسوان پاسخ میدهد. بخش دوم که خطاب به زنان است شامل نصایح و هشدارهایی به زنان درباره روابطشان با مردان و به خصوص شوهرانشان است.
بیبیخانم استرآبادی کتاب را با شرح سرگذشت و پیشینهٔ اجتماعی و تحصیلی خود آغاز میکند و سپس دو شعر در مدح ناصرالدینشاه و ولیعهد او مظفرالدین میرزا میآورد. در پایان کتاب، ادامهٔ سرگذشت نویسنده و شعری در مدح وزیر اعظم ذکر شده است. متن کتاب شامل دو بخش است: بخش اول (صفحات ۵۲ تا ۶۵) پاسخی مستقیم، هوشمندانه و خشمگین به کتاب تأدیب النسوان است؛ و بخش دوم (صفحات ۶۶ تا ۹۴) مستقیما خطاب به زنان و حاوی نصایح و هشدارهایی به زنان دربارهٔ روابطشان با مردان و به خصوص شوهرانشان است.
«معایب الرجال» یکی از منابع مهم و تأثیرگذار برای درک فضای فرهنگی زنان در دوران پیش از مشروطه است. بیبیخانم در این کتاب مسائلی همچون اعتراض به تعدد زوجات و حق یکسویهٔ مردان برای طلاق و تأکید بر آموزش زنان را مطرح کرده است. او نگاهی انتقادی به ساختار تحمیلی جامعهٔ خود دارد و اساس نقد را بر تغییر رابطهٔ زن و مرد یا ضعیفهبودن زن میگذارد و برخی از خواستهای پنهانماندهٔ زنان را با جدیت و شجاعت مطالبه میکند.
بخش هایی از «معایب الرجال» که به زنان میگوید:
«خواهران گوش به پند و اندرزهای نویسندگان تادیب النسوان و افرادی از این قبیل ندهید. این مربیان زنان که خود را نادرهٔ دوران میدانند بهتر است که به اصلاح صفات رذیلهٔ خود برآیند، آنان میدانند که این نصایح برای تادیب ما نیست و برای اثبات ظالم بر مظلوم است، این مربیان نهتنها برای ما کاری انجام ندادهاند که مملکت را هم به نیستی کشاندهاند، ما که در حرم اندرون و کنج مطبخ بودیم، پس این همه فساد را اینان برپا کردند.»
بیبیخانم استرآبادی در بخش نخست کتاب به مطالبی که شاهزادهٔ قاجار در ده فصل «تأدیب النسوان» به آنها پرداخته، پاسخ گفته است. بیبی میگوید:
«فصل اول مصنف گفته اگر مردی دست زن خود را بگیرد و بخواهد در آتش اندازد و آن ضعیفه باید مطیعه باشد ساکت و خاموش باشد ابا و امتناع ننماید. بهبه مولانا تو با این فهم و ذکا اگر کتابی نمینوشتی چه میشد!»
بیبیخانم در پاسخ به آرام راهرفتن زنها میگوید:
«در راهرفتن زنان گفته که زن باید قدمها را آهسته بردارد و سخن را نرم و ضعیف بگوید، مثل کسی که از ناخوشی برخاسته باشد. بلی، این زن از برای مردی خوب است که امیرکبیر باشد یا خونخوار و شریر، مردمآزار و نکتهگیر و کارخانه همه مردانه و بیرون خانه و زن هم عقیم نه کارخانه و نه اولاد و نه شغل شبانه و روزانه، قطعا مواظبت مرد نماید و مرد هم یا اهل عیش نباشد یا اگر هم باشد بیرون خانه عیش نماید. والا زن بیچاره مردم رعیت با این همه کارهای بسیار مشکل و دشوار باید طرف میل مرد هم باشد، چگونه میتواند این قسم رفتار و مواظبت کند؟ چون عبد ذلیل در خدمت رب جلیل.»
بیبیخانم همچنین در ارتباط با سکوت زن هنگام غذا خوردن چنین پاسخ میدهد:
«چنین گفته که باید زن در سر خوان و در زبر سفره نان دوزانو نشیند و سه انگشتی غذا بخورد و حرف نزند و صدا نکند و جواب کسی را نگوید. یعنی لالبازی دربیاورد. از روی مروت و انصاف بنگرید زمانی که با چندین طفل کوچک و بزرگ بر سر خوان و سفرهٔ نان این قسم رفتار عیان نمایند دیگر آن اطفال بر سر سفره ظرفی باقی میگذارند یا فرصت به کسی در غذاخوردن میدهند؟ اگر زن ساکت باشد، آن بچهگان کاسه خورش را در افشره میریزند یا افشره را بر سر پلو نثار میکنند، زن هیچ نگوید یا برود پیش، سر بگذارد در گوش بچه بگوید بابایت بقربانت، آرام بگیر و بنشین و حرف مزن. اطفال زندگانی را بر او و مرد حرام و طعام را تمام میکنند، باید زن و مرد با بعضی اطفال خرد گرسنه بمانند و ظروف شکسته. بلی، اگر یک مرد با یک زن برسم فرنگ بروند در مهمانخانه شاید بتوانند به دستورالعمل او رفتار نمایند. اما فرنگ از قرار جغرافیای تاریخی و سیاحتنامههای امم مختلفه تمام زنهای نجیب تربیتشده عالم به چندین علم در سر میز با مردان اجنبی مینشینند، و وقت رقص دست مردان اجنبی را گرفته میرقصند. اما آداب اسلام دیگر است. زنهای ایران تمام گرفتار خانهداری و خدمتگذاری میباشند، علیالخصوص زنهای رعیت. مصنف سلیقهٔ شخصی خود را دستورالعمل قرار داده، چنانچه گفته زن باید از شوهر دور بنشیند. این هم همان فرض خدمتکاریست که پیش خود خیال کرده سابقا کمینه عرض نمود، والا الفت و محبت و عاشقی و معشوقی با این رسم و این قسم اختلاف کلیه دارد که به هیچ قسم تصور نمیتوان نمود. خداوند هوش کرامت فرماید.»
بیبیخانم پس از نقد کتاب تأدیب النسوان، چهار فصل در مورد مجالس مردانه نوشته است. وی این مجالس را چنین توصیف میکند:
مجلس دوم مجلس قماربازیست:... یاران چون صاحبخانه را مشفق و مهربان و مردی چربزبان دیدند و مرفهالحال و فارغالبال داخل خانه گردیدند، بعد از نشستن میگویند: برادرجان! دوشین چنین بلائی بر سر ما آمده است. از شما متوقعیم که یکی را مستحفظ در قرار بدهید تا آسوده باشیم. صاحبخانه میگوید هیچکس حق ندارد بدون اذن و اجازه داخل خانهٔ من بشود. شما آسوده باشید و خاطرجمع مشغول بازی شوید، از اسباب و آلت قمار هرچه بخواهید از قبیل شطرنج و تخته نرد، آس و ترن و گنجفه و غیره حاضر است. چون شطرنج بازی مشکلی است، دو حریف دانا و اتاق تنها میخواهد، تخته نرد هم مشکلست، چون برد حریف به آمدن طاس است. چنان که گفتهاند طاس اگر نیک نشیند همهکس نراد است. پس آن گروه نسناس میشوند مایل آس ناس. دستهای سرگرم ترن زدن، جمعی مشغول گنجفه بازی کردن، به قسمی که تا بعد از زوال فرصت بول کردن و غذاخوردن نمیکنند. هرگاه از خانهٔ یکی از ایشان خبر بیاورند که پدرت به رحمت ایزدی پیوست، گوید که در خانه امانتش بگذارید. اگر گویند که رئیست تو را خواسته میگوید بگو بیمار و مردنیست. اگر گویند طلبکار بر در است گوید خیلی خر است که این زمان پول میخواهد. امروز صبر کند انشاء الله فردا تمام طلبش را میدهم، اگر نقشم بیاورد. و گر گویند ضعیفهٔ شما اکنون فارغ شده یک پسر آورده و کره ندارد، گوید خدا قدمش را مبارک گرداند تا فردا پستان مادرش شیر میآید. القصه معایب ایشان زیاد است...
منبع:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/معایب_الرجال
لیلا منظری، روانکاو
|