عرفان ثابتی در جریان یک گفتوگوی توییتری نوشته: …
کد خبر : ۱۳۴۸۷۶ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۰ لینک کوتاه : https://mamlekate.net/?p=134876
عرفان ثابتی در جریان یک گفتوگ …
عرفان ثابتی در جریان یک گفتوگوی توییتری نوشته: …. بنده نه مشروطهخواه هستم و نه جمهوریخواه. خود را چپ یا راست هم نمیشمارم زیرا تحری حقیقت را با اسارت در این اردوگاههای فکری ناسازگار میدانم. میکوشم تا مطابق تعریف مایکل والزر، فیلسوف آمریکایی، در کتاب «مبارزه برای سیاستی آبرومند»، لیبرال باشم، نه در مقام «اسم» […]
عرفان ثابتی در جریان یک گفتوگوی توییتری نوشته:
…. بنده نه مشروطهخواه هستم و نه جمهوریخواه. خود را چپ یا راست هم نمیشمارم زیرا تحری حقیقت را با اسارت در این اردوگاههای فکری ناسازگار میدانم. میکوشم تا مطابق تعریف مایکل والزر، فیلسوف آمریکایی، در کتاب «مبارزه برای سیاستی آبرومند»، لیبرال باشم، نه در مقام «اسم» و به عنوان هوادار یک نظام فکری به این نام بلکه به عنوان نوعی «صفت».
بنده راست افراطی و چپ افراطی را با «سیاست ارزشمحور» ناسازگار میدانم زیرا هر دو، البته از دو قطب متضاد، بر طبل «سیاست هویتمحور» میکوبند و امکان همبستگی و «وحدت در کثرت» را از میان میبرند.
راستگرایان و چپگرایان میتوانند «میهندوست» باشند. از قضا عنوان کتاب جدیدی که انتشارات دانشگاه استنفورد دربارۀ جورج اورول چاپ کرده «سوسیالیستِ میهندوست» است.
اما راست افراطی و چپ افراطی چنین نیستند؛ اولی به ورطۀ «ناسیونالیسم» میافتد و دومی در قفس «کمونیسم» اسیر میشود. همانطور که کمونیسم به عدالتخواهی کمک نکرده، ناسیونالیسم هم با میهندوستی ارتباطی ندارد و حتی به آن صدمه میزند. میهندوستی و عدالتخواهی فضیلتاند اما ناسیونالیسم و کمونیسم دو ایدئولوژیِ قرن نوزدهمی هستند که با نیازهای دنیای درهمتنیده مغایرند.
میهندوستی مبتنی بر مهر، وجدان، و دیگرپذیری/دوستی است اما ناسیونالیسم متکی بر غرور، برتریطلبی و دیگرستیزی/هراسی.
ان اپلبام، روزنامهنگار و مورخ، مینویسد: «جوهره و عصارۀ ناسیونالیسم عبارت است از نوعی احساس برتری: ما از شما بهتریم. کشور ما از کشور شما بهتر است… ناسیونالیسم با میهندوستی فرق دارد زیرا میهندوستی یعنی میل به فعالیت به نفع هموطنان خود، دفاع از ارزشهای مشترک و بنا نهادن چیزی سودمند…ناسیونالیسم هیچ ربطی به ارزشهای دموکراتیک ندارد: اقتدارگرایان میتوانند ناسیونالیست باشند؛ در واقع، اکثر اقتدارگرایان ناسیونالیستاند. ناسیونالیسم هیچ ربطی به قانونمداری، عدالت یا فرصت ندارد. ناسیونالیسم در اصل نوعی رقابت است، رقابتی زشت و زیانبار.»
به نظر آدام میچنیک، روزنامهنگار لهستانی، میهندوستیِ حقیقی یعنی اعتراف به خطا و اشتباه هممیهنان و احساس سرافکندگی از ظلم و ستم و بیعدالتیِ هموطنان: «کسی که از خطاهای لهستانیها شرمسار است، لهستانی است.»
مارک کوهن، نویسندۀ بریتانیاییِ لهستانیتبار، در تفسیر سخن میچنیک میگوید که او «وجدان را مبنای هویت میداند…میهندوستی بدون وجدان بیمعناست. میهندوستی اغلب مایۀ غرور است؛ غرور مستلزم وجدان است؛ و وجدان احتمالاً متضمن شرم است. اگر تنها احساس غرور مجاز باشد، وطندوستی چیزی جز شوونیسم نیست.» شگفت نیست که بسیاری از ناسیونالیستهای ایرانی تا همین چند سال قبل چشم بر جنایتهای جمهوری اسلامی در سوریه بسته بودند و قاسم سلیمانی را قهرمان ملی میخواندند.
حال میتوان فهمید که چرا یولین توویم، شاعر لهستانی، میگفت که از نقض حقوق بشر به دست هممیهنان خود بیش از نقض حقوق بشر به دست غیرلهستانیها برآشفته میشود، و این امر را گواه راستین لهستانی بودنش میدانست.
میهندوست روادار است و پذیرای کثرت اما ناسیونالیست ناروادار است و وطندوستی را ملک طلقِ خود میداند. درست همانطور که به روایت بیهقی در ماجرای اعدام حسنک وزیر، سلطان محمود به درخواست خلیفۀ عباسی بیوقفه به دنبال دگراندیشان میگشت تا آنان را «قرمطی» بخواند و «بر دار» کشد، امروز نیز ناسیونالیستها بی اعتنا به خِرَد و اخلاق، دگراندیشان را به «خیانت، مزدوری، بیوطنی و تجزیهطلبی» متهم میکنند تا اسباب حذف آنان را فراهم آورند.
یک ایرانیِ میهندوست بهرغم اختلافنظر با دیگر مخالفان ج.ا، هرگز به خود اجازه نمیدهد که چنین اتهامات بیاساسی را به آنان نسبت دهد، اما یک ناسیونالیست به آسانی مرتکب چنین کارهای غیراخلاقیای میشود زیرا رانۀ اصلیِ ناسیونالیست، نه مهر و دوستی بلکه ستیزهجویی و رقابتطلبی است. میهندوستی را باید از قفس ناسیونالیسم آزاد کرد. جانتان خوش باد ErfanSabeti
📡 @ لینک کوتاه : https://mamlekate.net/?p=134876
#دنیا_فرهادی
|