کنشگری مدنی پایدار، بدون مراقبت از خود، ممکن نیست
آدری لرد استاد دانشگاه و نویسنده مهمی در مطالعات فمینیسم است. جایی جملهای کلیدی نوشت که سالها بعد از مهمترین نکات هر مبارزهی مدنی و سیاسی است: «مراقبت از خودم، تجمل و اغراق نیست. حفظ تعادلام است و سیاسیترین اکت من در مبارزه.» لرد توضیح داد که «بدن»، یک مساله سیاسی است. بدن آدمیزاد تحت ظلم و تبعیض، سیاسیتر هم هست و مراقبت از این تن، رادیکالترین اکت سیاسی. بعدتر فعالان سیاسی و مدنی و فمینیست دیگری در تکمیل او نوشتند که وقتی دشمن و زور مسلط، تو را خسته و فرسوده و از پا افتاده میخواهد، خودمراقبتگری و رسیدن به جسم و روان خود -در هر شکل که برای تو مفید است- سیاسیترین عمل در میدان مبارزه طولانی علیه ستم و تبعیض است.
در بحثهای مرتبط با خودمراقبتگری رادیکال میخوانیم که اولین وظیفه هرکس، مراقبت از خود است و تا وقتی از خودمان مراقبت نکنیم، به معنای واقعی نمیتوانیم از دیگران هم مراقبت کنیم و همراه خوبی باشیم. دونا نیکول و جنیفر یی در مقاله دانشگاهی مشترکی که با یکدیگر منتشر کردند نوشتند: «خودمراقبتگری رادیکال تمرین ضروری برای مراقبت از خود در برابر فشارها برای تبعیت و تن دادن به ظلم مسلط، و از همه مهمتر وفادار ماندن ما به خود واقعیمان است.»
ما وظیفه داریم حواسمان به سلامت تن و روان خودمان باشد تا بهتر بتوانیم تحلیل و تفکر کنیم، بدانیم در هر لحظه چه چیز مهمتر است و مطمئن شویم عملمان با باورمان منطبق است و هماهنگی دارد. بدون مراقبت از خودمان، هیچیک از اینها شدنی نیست. چرا خودمراقبتگری "رادیکال" است؟ چون به شکلی بنیادین ما و آنچه سالها به خورد ما دادند را تغییر میدهد. از اینکه چطور پولمان را خرج کنیم، چطور انرژیمان را قسمت کنیم، تا اینکه با چه شیوه و راهکاری دنبال تغییرات اساسی برویم. خود مراقبتگری رادیکال به ما یاد میدهد واقعا صاحب زندگیمان باشیم و واقعا انتخاب کنیم که با چه کسی، چقدر، کجا، و حول چه موضوعاتی با جهان پیرامونمان و آدمهایش میخواهیم در ارتباط باشیم و نباشیم. خودمراقبتگری رادیکال است که بالاخره به ما یاد میدهد بدون عذرخواه بودن و حس عذاب وجدان، در برابر هجوم فشارهای بیامان، خودمان باشیم و از قالب آدم شرمنده و بیحاصل بیرون بزنیم.»
مهمترین دلیلی که چندسال قبل کتاب «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟» را ترجمه کردم، همین بود. کتابی که میگوید از اساس کنشگری مدنی پایدار، بدون مراقبت از خود، ممکن نیست؛ و از بیش از صد کنشگر مدنی فمینیست در سراسر جهان میپرسد چطور مراقب جسم و رواناند. کتاب به درستی میگوید گفتن، شنیدن و تقسیم اینها با همهی جزییات روزمرهی در ظاهر بیاهمیتاش، چقدر مهم،ضروری و سیاسی است.
آنجلا دیویس، میگوید خودمراقبتگری ۳ وجهه را شامل میشود: تن، ذهن و روان. از هیچیک از این وجوه نباید غفلت کرد، و غفلت از هر یک تعادل و سلامت ما را به خطر میاندازد. او میگوید سرزنش خود و مدام زیستن در تن و روان «شرمنده»، نه تنها سودی برای حال شخصی ما ندارد، هیچ سودی برای خواسته سیاسی و اجتماعی ما هم ندارد و همهچیز را بدتر میکند. چرا که «بسیار دشوار است که مثل آدمیزاد مهربان و متوجه و همراه رفتار کرد، وقتی با خودتان فکر میکنید آدم بدی هستید و با حس شرمندگی و عذاب وجدان زندگی میکنید.»
در شعار سهکلمهای خیزش ایران، برای من «زندگی» از همهچیز مهمتر است. به تنهای مردمی نگاه میکنم که به شورش برآمدند از بهر زندگی، از بهر بیرون زدن از سبک زندگی تحمیلی و ریاکارانه، سانسور واقعیت روزمره و باورهایشان و زدن زیر بساط تظاهر و چیزی که در روانشناسی و جامعهشناسی ستم به آن «مرگ اجتماعی» میگویند. (آنقدر تو و باور و سبک و عقیدهات از سوی جمع غالب نادیده گرفته و له میشود، که بین تن و روانات ارتباط معنادار از بین میرود. تو "زنده و مردهای"!)
راه مبارزه، طولانی است و سخت. تسلیم آدمهایی نشوید که میخواهند به شما بابت زندگی کردن و مراقبت از خود، عذاب وجدان دهند. در این مسیر طولانی، راهکارهای هرکس برای خودمراقبتگری، فردی است. یکی ورزش میکند، یکی به ادبیات پناه میبرد، یکی آشپزی میکند، یکی در آینه سلفی میگیرد، یکی میرقصد، یکی میخندد، … . اینها بخشی از اکت سیاسی در این روزگار سخت است و این همه هزینه برای «زندگی» است و بس. فایدهای ندارد اگر نتوانیم انتخاب کنیم برقصیم یا نرقصیم.
از صفحه تلگرام خواهر شکسپیر
https://t.me/FarnazSeifi/250 @FarnazSeifi
|