«سه پرسش در باب انقلاب»
شهروند / اسیر January 17, 2022 از صفحه تلگرام مجمع دیوانگان لینک: https://t.me/divanesara/1605
هنگامی که خروجی ماشین جمهوری اسلامی را مرور میکنیم با جشنوارهای از فساد و تباهی مواجه میشویم! با نابودی سیستماتیک تمام منابع مادی و معنوی یک ملت و یک سرزمین. چو نیک بنگریم ستم، استبداد، ناکارآمدی، فساد، تَبَهکاری و ماجراجویی در جمهوری اسلامی نه یک استثنا بلکه قاعده و رویه چهار دهه گذشته و نتیجه ضروری قانون اساسی، ساختار سیاسی، جهانبینی، هویت و منافع رهبران آن بوده و خواهد بود. ما اگر خواهان گام گذاشتن در راه آزادی، حکومت قانون، توسعه اقتصادی، صلح با جهان و تجربه یک ایران و یک زندگی نرمال هستیم باید از قانون اساسی، گفتمان، رهبران و ساختار مافیایی جمهوری اسلامی عبور کنیم؛ ما باید انقلاب کنیم!
پذیرش رهبری روحانیون در انقلاب ۵۷ و سپردن زمام قدرت سیاسی به آنان و برپایی یک حکومت دینی، بیتوجه به تمام تجربیات گرانبهای جوامع مترقی، پیش از هر چیز اشتباه ویرانگر و جمعی خود ما ملت ایران بود که تاوان سنگین چهل سالهای بابت آن پرداختهایم و اکنون زمان آن فرا رسیده تا یک بار برای همیشه به اشتباه خودمان و تَبَهکاری روحانیون حاکم بر ایران پایان دهیم.
۱- اینا بِرَن کی بیاد؟! این پرسش عمومی مبتنی بر این ذهنیت اشتباه است که برای رهایی از منجلاب موجود باید به دنبال جایگزین کردن شخصی با اشخاص موجود بود! در حالی که مساله اول و اساسی ما نه تغییر شخص بلکه باید تغییر ساختار سیاسی و قواعد بازی باشد. ما باید با اتکا به تجربیات خودمان و درسهایی که از سرگذشت جوامع مترقی گرفتهایم در پِی پایان دادن به یکهسالاری و حکومت فردی و دینی و ایجاد ساختاری برای اداره کشور بر اساس قواعد دموکراتیک باشیم. آرمان بزرگ ما باید استقرار حکومت قانون و اداره کشور بر اساس قوانینی مدرن و ایجاد ساختاری پایبند به حقوق بشر، تفکیک حقیقی قوا، تناسب اختیارات و مسئولیتها، برگزاری انتخابات آزاد و سالم جهت جابجایی مداوم و مسالمتآمیز قدرت، آزادی رسانه و سایر اصول مترقی اداره کشور باشد.
۲- کابوس سوریهای شدن فراگیر شدن هراس سوریهای شدن بیش از آنکه ریشه در اوضاع منطقه و شرایط واقعی ایران داشته باشد ناشی از تبلیغات جهتدار جمهوری اسلامی است. رهبران نظام اسلامی خود باور دارند که وضعیت کشور تنها در قیاس با کشورهای جنگزده قابل پذیرش بوده و به این واقعیت هم واقف هستند که تنها در مقایسه با رهبران داعش و طالبان مگر مشروعیتی داشته باشند، بر این اساس به کمک بازوهای تبلیغاتی پیدا و پنهان خود و به عنوان اصلی ترین راهبرد جهت مشروعیت بخشی به خود و موجه نشان دادن تغییر هراسی و محافظه کاری ملت، سالهاست سعی در ترویج این هراس دارند که اگر جمهوری اسلامی دچار فروپاشی شود، داعش آمده و ایران را به سوریه بدل میکند. گاه هم از طریق تریبونهای غیررسمی خود و به بیان عریانتر این تهدید را به جامعه منتقل میکنند که اگر به دنبال سرنگونی ما باشید، ایران را به سوریه بدل میکنیم، اما به نظر میرسد این تهدید فاقد مبنایی مستحکم باشد.
خشونتهای وحشیانه نظیر آنچه در سوریه رخ داد در درجه اول مبتنی بر شکاف های قومی و مذهبی عمیقا فعالی بود که در جامعه ایران به آن شدت وجود ندارد ؛ ملت ایران چند هزار سال است که در کنار هم زندگی کرده و دوشادوش یکدیگر حوادث بزرگی را پشت سر گذاشته و در این مسیر پُر فراز و نشیب چنان آمیخته شدهاند که هیچ بخشی از این جامعه چنان کینهای نسبت به بخش دیگر نداشته که بتواند علیه آنها دست به چنان خشونت بیپایانی بزند.
علاوه بر شکافهای داخلی، مداخله گسترده خارجی، با تقاضای حکومت سوریه هم یکی دیگر از عوامل نابودی این کشور بود اما قوّت همان روح و وحدت ملی سبب میشود حتی فرومایهترین رجال سیاسی جمهوری اسلامی نیز این جسارت را نداشته باشند که به عنوان مثال از چراغ سبز دادن به روسیه جهت بمباران ایران یا مداخله پیاده نظام خارجی مانند حَشداَلشعبی حمایت کنند، از طرفی چنین خطاهای استراتژیکِ بعیدی، غرور ملی را عمیقا جریحهدار کرده و میتواند قشر خاکستری و بخشهای مُردد جامعه را با انقلابیون همراه کند.
از سوی دیگر نیروی سرکوبی که جمهوری اسلامی به آن اتّکا کرده عمدتا یک نیروی قومی یا مذهبی نبوده و در واقع برآیندی از همین جامعه ایران و چکیدهای از آن است که فررندان و خواهران و برادرانشان در دل همین جامعه زندگی کرده و عموما از معترضین و آسیب دیدگان این وضعیت هستند ، چنین نیرویی هرگز نمیتواند جنایت وحشیانه گسترده و مداومی علیه بطن جامعه مرتکب شده و همچنان در دل آن زندگی کند. تا زمانی که سیستم پایدار بوده و هزینه تمرّد گزاف باشد و خشونت ها به جنایت گسترده بدل نشده باشد احتمالا بتوان بسیاری از این نیروها را علارغم میلشان در میدان نگه داشت اما با عیان شدن ناپایداری نظام و بدل شدن خشونت به جنایت گسترده، بیتردید تنش و نافرمانی در بدنه نیروی های سرکوب افزایش یافته و زمینه فروپاشی آنان را فراهم خواهد کرد.
همچنین به واسطه وجود همان هویت ملی نیرومند، قتل و کشتار وسیع میتواند به اعتصابات سراسری در کلیه بخشها از جمله بخش نفت و گاز و سایر صنایع دامن زده و منابع درآمدی لازم جهت تامین مالی بازوهای سرکوب را مختل کند. چکیده ماجرا این است که ایران سوریه نبوده و تلاش برای به کار بردن استراتژی هایی مانند اَلجوع اَو اَلرکوع ( گرسنگی بکشید یا زانو برنید) در این سرزمین ناشی از فهم نکردن ساختار جامعه ایران و اشتباهی ویرانگر خواهد بود.
از تمام اینها گذشته اگر چه تلاش برای گذر از جمهوری اسلامی هراس هر چند ضعیف از سوریه ای شدن را به همراه دارد اما تداوم جمهوری اسلامی نیز چیزی بیش از سودان یا کره شمالی برای ما به ارمغان نخواهد آورد.
۳- پادشاهی مشروطه یا جمهوری؟! در میان نظام های سیاسی موجود در دنیا هم پادشاهی های دموکراتیک( مشروطه) مانند انگلستان و ژاپن وجود داشته که در آنها پادشاه مقامی تشریفاتی و فاقد قدرت اجرایی است و هم پادشاهیهای استبدادی مانند عربستان و قطر. در سوی دیگر نیز هم جمهوریهای دموکراتیکی مانند آمریکا و فرانسه و آلمان وجود داشته و هم جمهوری های استبدادی مانند جمهوری اسلامی و جمهوری لیبی. به این معنا فرم یا شکل ظاهری حکومت( پادشاهی یا جمهوری) موجد هیچ محتوایی نبوده و به صرف پادشاهی یا جمهوری بودن یک حکومت نمی توان به محتوای استبدادی یا دموکراتیک آن اطمینان داشت.
بر این اساس به نظر میرسد با توجه به اهمیت اساسی و بنیانی محتوای دموکراتیک حکومت آینده از یک طرف و اختلافی که میان فعالین سیاسی در باب فُرم حکومت آینده از طرف دیگر وجود دارد، در شرایط فعلی انقلابیون باید بر روی اشتراکاتی اساسی مانند لزوم دموکراتیک و سکولار بودن حکومت آینده توافق کرده و انتخاب فُرم و شکل ظاهری حکومت را به فردای پیروزی و مراجعه به آرا ملت پس از شنیدن گفتگوی نخبگان موکول کنند.
ما در جدال با جمهوری اسلامی و به دنبال غلبه بر آن هستیم و هیچ جنگی بدون رهبری، برنامهریزی، نقشه راه ، هدف مشخص و بسیج و سازماندهی نیروها و منابع نمیتواند به پیروزی نائل گردد. بر این اساس ما در درجه اول برای غلبه بر جمهوری اسلامی و پس از آن برای اداره کشور در دوران گذار تا رسیدن به ثبات، نیازمند یک شوری رهبری برآمده از ائتلافی از مخالفین موجه جمهوری اسلامی هستیم. ائتلافی متشکل از چهرههایی شناخته شده که مواضع و سوابق آنها مویّد باور داشتن به ارزشهای اساسی و تعیینکنندهای مانند دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، تمامیت ارضی و ... باشد.
https://telegra.ph/V120-01-17
لیلا منظری، روانکاو
|