Welcome to Online Film Home
Home :: Film News :: Find a Birthday :: Dark version :: Persian Weblog :: Forum :: Contact
  تالار گفتمان بحث آزاد تالار گفتمان بحث آزاد

 خوش آمديد مهمان                                 عضو شويد  وارد شويد جستجو  فهرست اعضای تالار

  تالار
  فلسفه‌ و هنر

نسخه مناسب چاپ ارسال ج1608;ابيه  ارسال موضوع جديد

موضوع « چرا ایران را طلاق می‌دهند؟ »
فرستنده arman در تاريخ 25 نوامبر 2022 ساعت 11:45 بعدازظهر   -  ويرايشگر تالار
محل اقامت: Denmark   تاريخ عضويت: 18 آگوست 2004   تعداد ارساليها: 375   مشاهده ی مشخصات arman مشخصات  جستجوی ارساليهای ديگر armanجستجو نقل قول ارسالی armanنقل قول
چرا ايران را طلاق مي‌دهند؟

آرمان اميري
November 25, 2022


نخست: يک گزارش آماري ساده

هواداران فوتبال در انگلستان را دوآتشه‌ترين‌ هواداران جهان مي‌دانند و اغراق نيست اگر بگوييم فوتبال براي انگليسي‌ها به نوعي با هويت ملي‌شان پيوند خورده است. با اين حال، پژوهش‌هاي فراواني نشان مي‌دهد که اغلب آن‌ها حتي در زمينه‌ي فوتبال هم اولويت نخست را به تيم ملي کشورشان نمي‌دهند. نتايج يک نظرسنجي نشان مي‌دهد که 63 درصد هواداران فوتبال انگلستان، اولويت اول را به باشگاه خودشان مي‌دهند، 23درصد بين باشگاه و تيم ملي يک توازن قائل هستند، و تنها 14درصد هواداران اين کشور تيم ملي را به باشگاه خودشان ترجيح مي‌دهند. (گزارشي از نتايج اين پژوهش را از اينجا ببينيد: https://www.ucfb.ac.uk/news/ucfb-news-hub/in-focus-do-football-fans-in-england-care-more-about-their-club-than-their-country/ )

اين آمار فقط از ميان هواداران فوتبالي به دست آمده و شامل بخشي از شهروندان که اصلا به فوتبال علاقه‌اي ندارند نمي‌شود. بدين ترتيب، اصلا نياز به نبوغ خاصي براي يک تحليل‌گر نيست که نتيجه بگيرد: «اگر ميان حمايت از تيم ملي، با بخشي ديگر از اولويت‌هاي اجتماعي/اقتصادي يا سياسي شهروندان انگلستان رقابتي ايجاد شود، نتيجه‌ي کار تا چه ميزان به زيان تيم ملي فوتبال خواهد بود».


دوم: منافعي در دل ويترين اقليت

در جوامع رانتيري همچون کشور ما، هرگاه موضع‌گيري‌هاي يک چهره‌ي سياسي، اجتماع يا حتي فرهنگي و ورزشي به مواضع رسمي حکومت نزديک مي‌شود، شائبه‌ي رايجي پيش مي‌آيد که احتمالا اين افراد وابستگي مالي يا رانتي به حکومت دارند؛ اما اگر شواهد کافي براي مخالفت اين افراد با حاکميت سياسي وجود داشته باشد، بسياري از ناظران دچار آشفتگي تحليلي مي‌شوند: چرا کسي که خودش قرباني وضعيت موجود است، مواضعي در دفاع از تداوم وضعيت موجود اتخاذ مي‌کند؟

برخي سعي مي‌کنند تا با الگوهاي روان‌شناسي، چنين وضعيتي را در مدل‌هايي همچون «سندروم استکهلم» توضيح دهند. يعني يک بحران روان‌شناسي که در آن قرباني، به آزارگر خود احساس شيفتگي و تمايل پيدا مي‌کند. من اما در تحليلي سياسي، ايراد کار را در تصور تقليل‌گرايانه از مصداق «وضعيت موجود» جستجو مي‌کنم. جايي که ما، تنها تجسم از وضعيت موجود را در حاکميت سياسي مستقر خلاصه مي‌کنيم و اين در حالي است که هر حاکميت سياسي، به نوعي جامعه‌ي مدني خودش را هم تعيين مي‌کند.

جامعه‌ي مدني بنابر تعريف اساسا مرزهايش بيرون از حاکميت تعيين مي‌شود، اما چون اين حاکميت است که در نهايت مرزهاي رسمي يک جامعه را تعيين مي‌کند، خواسته يا ناخواسته، جامعه‌ي مدني حتي در شکل منتقد خودش هم در نهايت وامدار و برساخته‌ي حکومت است. در واقع، به همان ميزان که مناسب پر سود حکومتي به انحصار يک قشر خاص در مي‌آيند، برخي ديگر از موقعيت‌ها که حامل شأنيت و وجاهت اجتماعي هستند نيز وضعيت انحصاري به خود مي‌گيرند: جايگاه انحصاري متفکر منتقد، موقعيت انحصاري نخبگان محذوف اجتماعي، يا حتي عجيب‌تر از همه، وضعيت انحصاري يک تبعيدي يا زنداني سياسي!


سوم: چرا ايران را طلاق مي‌دهند؟

علي شکوري‌راد، در واکنش به اتفاقات اخير توييتي کرده بدين مضمون که منتقدان تيم ملي فوتبال «هم‌وطن» ما نيستند. يک فعال ارشد سياسي، مي‌توانست با کمک اعضاي حزب‌ش در پاسخ به چرايي اعتراضات اخير، تحليلي در سطح گزارش آماري بند نخست اين نوشته ارائه کند؛ اما آقاي شکوري راد که سال 84 پشت بلندگوي انتخاباتي شعار «ايران براي همه‌ي ايرانيان است» را فرياد مي‌زد، به همين سادگي بخش بزرگي از جامعه‌ي ايراني را از افتخار هم‌وطني با خودشان محروم مي‌کنند.

جالب اينکه در همين روزها چند نفر ديگر هم مواضعي مشابه گرفتند. اول يک خبرنگار لندن‌نشين به کل با «ايران» خداحافظي کرد. پس از آن، رهبر خودخوانده‌ي «جبهه‌ي چهارم» که قرار بود در مقابل بالاترين خشونت‌ها مقاومت کرده و حتي فراتر از گاندي عمل کند، در مواجهه با چند کامنت در فضاي مجازي اعلام کرد به کل از جامعه‌ي ايراني نااميد شده و مي‌خواهد به سمرقند و کربلا برود! در نهايت، فيلسوف مولويست تبعيدي هم شتابان از راه رسيد و همه‌ي «خفاشگان» را به باد فحش گرفت تا از کربلايي گاندي سمرقندي دلجويي کند.


چرا همه‌ي اين افراد به ناگاه و با اين سرعت تصميم گرفته‌ان که يا خودشان از ايراني بودن استعفا بدهند يا باقي جامعه‌ي معترضين را از هويت ملي اخراج کنند؟ به باور من، پاسخ را بايد در همان ساحت دوگانه‌ي اجتماع، و در نتيجه کارکردهاي دوگانه‌ي انقلاب جستجو کرد. خصلت انقلاب همين است که تحول را از دل جامعه آغاز مي‌کند. يعني نه تنها ساختار قدرت سياسي، بلکه کل ساختار هژمون بر فضاي اجتماعي را نيز متلاشي مي‌کند. ارزش‌ها به سرعت از اعتبار مي‌افتند و گاه به ضدارزش بدل مي‌شوند. چهره‌ها دگرگون مي‌شوند و نور صحنه به سيماي بخش‌هاي جديدي از جامعه تابيده مي‌شود که تا پيش از اين ناديده گرفته مي‌شدند. ديگر حتي زنداني سياسي مدال افتخاري اما انحصاري يک گروه خاص نيست، جامعه به ناگاه به خاطر مي‌آورد که چه تعداد پرشماري از شهروندان‌اش اي بسا ده‌ها برابر هزينه داده‌اند اما راهي به گعده‌ي انحصاري رسانه‌هاي جامعه‌ي مدني رسمي نداشته‌اند.


اينجاست که به فراخور تحول در گفتمان حاکم بر جامعه‌ي مدني جديد، چهره‌هاي جديد ظهور پيدا مي‌کنند و نماد مي‌شوند، ادبيات تازه‌اي از راه مي‌رسد و شعارها و مطالبات تازه‌اي با خود مي‌آورد، ارزش‌ها و معيارها به کل دگرگون مي‌شوند و به ناگاه ابتذال وضعيت پيشين رسوا مي‌شود: پوسيدگي انديشه‌هاي فيلسوف کهن در ابتذال کلام منحط‌ش هويدا مي‌شود. برهوت ذهن منتقد خودخوانده در بطالت نسخه‌ها‌ي بي‌معنايش بروز مي‌يابد. کليشه‌هاي تبليغاتي در زبان خبرنگار پيشرو يادآور پروپاگانداي ماشين سرکوب مي‌شود و سياست‌مداري که مدعي شعار «ايران براي همه‌ي ايرانيان» بود، براي خودش مسووليت سلب تابعيت از شهروندان قائل مي‌شود!


همه‌ي اين‌ها يعني، کوره‌ي انقلاب اجتماعي، خيلي زودتر از آنکه ماشين آهنين حکومتي را ذوب کند، ارکان يک جامعه‌ي مدني رانتي، آکواريومي، مصنوعي و البته پوسيده را متلاشي کرده است. در واقع اينان نيستند که با اين بيانيه‌هاي از سر استيصال جامعه‌جديد برآمده از انقلاب را طلاق مي‌دهند؛ بلکه اين انقلاب است که پيشاپيش تفاله‌هايشان را به بيرون پرتاب کرده، و همه‌شان را در موقعيت قمارباز بازنده‌اي قرار داده که فقط مي‌تواند بگويد: به ...!

برای ارسال پاسخ به اين مورد بايد وارد شويد
برای استفاده از تالار گفتمان بايد عضو شويد

ارسال جوابيه  ارسال موضوع جديد


 
جستجو
جستجوی فيلم، کارگردان، بازيگر..:

fa en


سايت های سينمايی!
 

Find a birthday!


پيوندها
 
مجله ۲۴
آدم برفی ها
دیتابیس فارسی فیلم های سینمایی
کافه سينما
سينمای ما
سينمای آزاد
 

اخبار روز ايران

[ Yahoo! News Search ]

Search Yahoo! here
 
 [ Yahoo! ]



options