چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۸۹ |
|
|
دیباچهای بر «آزادیخواهی و برابریطلبی اخلاقمدار»
نويسنده: فرهاد جعفری
مهم نیست مذهبی باشیم یا غیرمذهبی یا آنکه چه مذهب و مرامی داشته باشیم؛ مهم نیست اسلامگرا باشیم یا سکولار؛ مهم نیست پرچمی باشیم یا سبز سکولار. پرسش این است که آیا به وضعیتی تحت عنوان «حکومت جمهور مردمان بر جمهور مردمان» که در آن «همهی فرصتها به یک نسبت در دسترس همگان / شایستگان» قرار داشته باشد قائل و در پی تحقق آن هستیم یا نه؟!
در این صورت؛ یعنی اگر پاسخمان به این پرسش مثبت باشد و خود را «آزادیخواه و برابریطلب» بهشمار میآوریم؛ باید که چارچوبهای داشته باشیم که «تا سرحد امکان» و بهنحوی آشکارا «سختگیرانه»، به آن «وفادار و متعهد» باشیم.
در نوشتهی زیر کوشیدهام تعریف و تلقی خود از این مفهوم را ارائه کنم. که ناگفته روشن است که تعریف شخص من و درنتیجه میتواند بخشاً یا کلاً، مورد پذیرش شخص یا اشخاصی قرار نداشته باشد. همچنانکه بدیهیست که بخشاً یا جزئاً، ممکن است که خود به آن عامل بوده یا نبوده باشم. اما کوششم این است که به آن عامل و بدان پایبند باشم. نیز اینکه: متن زیر قطعاً جامع تمام خصوصیات و ملاکها نیست و میتواند پیوسته کامل شود. پس اگر شماهم ملاک تازهای به ذهنتان رسید که از چشم و قلم من پنهان مانده است؛ ازتان متشکر میشوم که از طریق نامه مرا مطلع کنید. چنانچه با آن موافق باشم، حتماً آن را به این مجموعه خواهم افزود.
[01] هیچ ایرانی، غیرخودی نیست. به هیچ دلیل مگر به حکم قانون عادلانه توسط محکمهای عادلانه!
در پایهایترین و بنیادیترین نقطهاش؛ یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که دستکم در حوزهی مرزهای کشورش، قائل به «نگرهی خودی ـ غیرخودی» نیست و بههیچ دلیلی و تحت هیچ شرایطی و مبتنی بر هیچ ملاکی، هیچ شهروند دیگر کشور خود را غیرخودی نمیداند و هیچ حق قانونی و همگانی را از او سلب نمیکند یا نمیداند. از دیدِ او «همهی شهروندان کشور»ش «خودی» محسوب میشوند مگر خلافِ آن (و البته که «مستند به حکم دادگاهی عادلانه و منصفانه» و «مبتنی بر قوانینی عادلانه و منصفانه») اثبات شده باشد.
[02] دموکراسی هدف نیست، وسیله است. «وضع مطلوب» هدف ماست!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که معتقد است «دموکراسی هدف نیست. بلکه وسیله است»، «مقصد نیست، بلکه خودِ راه است». آنچه هدف است «دستیابی به وضعیت مطلوب، عادلانه و منصفانه»ایست که اکثریتِ شهروندان بر آن توافق دارند و ضامن آزادیها، حقوق و منافع یکایکِ بیشتر آنان است. پس چنین انسانی، «نمیکوشد به دموکراسی دست یابد» بلکه «میکوشد دموکرات باشد» تا وضع مطلوب، خودبهخود و در نتیجهی «افزونشدنِ شمار دموکراتهایی که به موازین دموکراتیک پایبند هستند» فرا برسد.
[04] خطا، خطاست. پذیرفته و بخشوده نخواهد شد. از دوست و همفکر، هرگز!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که نسبت به «هر خطای عمده»ای که انجام میپذیرد «احساس مسئولیت» کرده و مبتنی بر تکالیف شهروندی خود؛ در برابر آن سکوت یا مماشات نمیکند. چه آن خطا توسطِ «دوستان و همفکران»اش صورت پذیرفته شده باشد چه توسط «رقبا»ی او.
[05] انتقاد به هر امر غیرمنصفانه و ناعادلانه؛ میبایست محترمانه و مسالمتآمیز بیان شود!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که اعتراض و انتقاد خود نسبت به خطاها و نادرستیها را «دوستانه و محترمانه» بیان میکند و مراقب است که حین انتقاد و اعتراضی که میکند، خود مرتکب «خطا و نادرستی تازه»ای نشود و به دور مسلسل و بیپایانی از خطاها و نادرستیها تحکیم نبخشد. پس «محترمانه بر حقیقت پای میفشارد» و همواره «خطاها را گوشزد میکند، هرچند که تنبیه شود».
[06] در تحقیر و نامهربانی و تهمت و افترا؛ از اقدام متقابل خودداری کن! یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که هرگز از مسیر «مسالمت و مدارا» خارج نمیشود و هرچند که نامهربانی ببیند و تحقیر شود؛ به دام «اقدام متقابل» نمیافتد. پس نامهربانی و تحقیر نمیکند. و هرچند که توسط رقیب تنبیه شده باشد؛ بازهم به او «مهر» میورزد.
[07] «دشمن»، اگر هم وجود داشته باشد؛ درخارج از مرزهاست! نامهربانترین هموطنان، فقط «رقیب»اند!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که در مرزهای جغرافیایی کشورش و در میان شهروندان آن؛ «دشمن» ندارد بلکه «رقیب» دارد. اگر حقیقتاً دشمنی وجود داشته باشد؛ فقط در بیرون مرزهاست. حتا بدخواهترین و نامهربانترین هموطنان؛ رقیب محسوب میشوند نه دشمن.
[08] یک آزادیخواه و برابریطلب؛ یک ضدانقلاب محض است! یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که به «انقلاب»، «شورشهای غیردوستانه» و «طغیانهای خشمگینانه» اعتقادی ندارد. و به همان میزان که از آن پرهیز میکند، از کسانی هم که چنین توصیههایی دارند پیروی و دیگران را به آن تشویق و ترغیب نمیکند. بدینمعنا، او یک «ضدانقلاب محض» (یک مسالمتجوی محض) است.
[11] هیچ امر زمینی، مقدس نیست!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که حتا اگر دیندار و خداباور باشد؛ هیچ امر زمینی را «مقدس» و «دور از دسترس انتقاد و پرسش زمینیان» نمیداند. از هرچیز و از هرکس، با رعایت موازین و قوانین؛ میتوان انتقاد کرد.
[13] به رقیب، باید نزدیک شد و به او مهر ورزید!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که از «نزدیکشدن به رقبای خود» ابایی ندارد و یکی از اهدافِ میانمدت او برای دستیابی به وضعیت مطلوب، «دوستی و مهربانی با رقیب» و نیز «مفاهمه بر سر آینده» با دیگر شهروندانیست که مانند خودش نمیاندیشند.
[17] با ظلم نمیتوان عدالت برقرار کرد!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که «از هر وسیله و ابزاری برای رقابت سیاسی بهره نمیبرد». بلکه مراقب است تا ابزارهای او برای «دستیابی به وضعیت مطلوب» ابزارهایی نباشند که «از جنس اهدافِ دموکراتیک و اخلاقی» او نیستند. تحتِ هر شرایطی، حتا وخیمترین شرایط؛ او فقط و فقط، مجاز به استفاده از ابزارهاییست که با «اخلاق» و با «حقیقت» و با «وضع مطلوب موردِ درخواست او» مخالفت و تعارضی نداشته باشند. با دروغ نمیتوان بر دروغ چیره شد، با تهمت نمیتوان بر تهمت غلبه یافت و «با ظلم نمیتوان عدالت برقرار کرد».
[20] وضعیت مطلوب؛ الزاماً با رفتن این یا آن، سقوط این، و آمدن آن نظام سیاسی دیگر حاصل نمیشود!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که «جابهجایی صوری در قدرت»، کنار رفتن دستهای از حاکمان و جایگزینی عدهای دیگر؛ یا «جایگرینی این نظام سیاسی با آن نظام سیاسی» را کافی و لزوماً مترادف با «وضعیتِ دموکراتیک، عادلانه و منصفانه» یا همان وضع مطلوب نمیداند. بلکه وضعیت مطلوب را وابسته و منوط به «تغییر قوانین نابرابریبخش، ناعادلانه و غیرمنصفانه به سود برابری، عدالت و انصاف» میداند. حال توسط هرکس و هر نظام که میخواهد انجام شود.
[27] برای دستیابی به وضع مطلوب؛ هیچ نیازی به حملهی بیگانگان نیست!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که بهخاطر دستیابی به وضع مطلوب، هرگز و تحتِ هیچ شرایطی، به «تهدید و حملهی نظامی خارجی» تن نمیدهد، آن را نمیپذیرد و آرزو نمیکند. وگرنه؛ بر فرومایگی، حقارت، ناتوانی و عجز خود برای غلبه بر« مشکلاتِ پیشاروی هر ملتی برای دستیابی به وضع مطلوب» صحه گذاشته است.
[30] انگارهها و لطیفههای قومی، نژادی یا زبانی را ترویج نکن و اشاعه نده!
یک «آزادیخواه و برابریطلب» کسیست که تحتِ هیچ شرایطی، و به هیچ دلیلی، حتا بهمنظور تفریح و بذلهگوئی؛ انگارهها یا لطیفههایی را که بر «تحقیر قومیتها، زبانها و نژادها» تاکید و تمرکز دارند اشاعه نداده، ترویج نمیکند. چراکه احتمال میدهد چنین انگارهها و لطیفههایی، به منظور «ایجاد شکافهای تازه»، یا «تعمیق شکافهای کهنه» و نیز «تضعیفِ ارتباط وثیق میان تودههای نژادی و قومی و مذهبی ایرانی» تهیه و تدارک دیده میشوند تا زمینهی «تجزیهی فرهنگی، قومی، نژادی و سپس جغرافیایی کشور»مان را فراهم نمایند.
ادامه مطلب
| |
Delicious
|